English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pencil mark نشان مدادی
Other Matches
whose pencil? مداد که
pencil مداد
Whose pencil is this ? این مداد مال کیست ؟
pencil مدادی بامدادکشیدن
pencil هر چیزی شبیه مداد
pencil مداد رنگی
whose pencil? مداد کی
pencil نقاشی مدادی
pencil مداد ابرو
pencil sharpener مدادتیزکن
mechanical pencil دماسنجگوشت
eyebrow pencil مدادجشم
colored pencil مداد رنگی
litho pencil مدارکنته
hair pencil قلم مو
indelible pencil مدادی که خط ان پاک نمیشود
pencil case جا مدادی
pencil case مدادگیر
pencil drawing تصویر مدادی
pencil drawing طرح مدادی
menthol pencil قلم سر درد
menthol pencil قلم مانتول
pencil mixer ترکیب کننده مدادی
red pencil عیب گرفتن
red pencil تصحیح کردن
lead pencil مداد
john's pencil مداد جان
slate pencil قلم تخته سنگ
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
pencil beam نور باریک
pencil of silver nitrate سنگ جهنم قلمی
pumice correcting pencil مدادزبرمخصوصپاککردن
nail whitener pencil مدادسفیدکنندهناخن
pencil-pleated heading سرپلیسهمدادیشکل
paper pencil test ازمون نوشتاری
pencil point tip سرمدادیعلامتدار
red ochre pencil گچآجری
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
beside the mark پرت
mark up نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up افزایش قیمت
mark حد
mark up سود توزیع کننده کالا
below the mark پایین تر از میزان مقر ر
beside the mark خارج ازموضوع
mark توجه کردن
mark مرز
mark درجه
mark نشانه
mark نمره
mark هدف
mark down تنزل قیمت
mark down پایین اوردن قیمت
mark down کاهش قیمت
mark down کاهش قیمتها
mark mark اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
to mark off جدا کردن
mark of d. نشان امتیازیا افتخار
mark off خط کشیدن
to mark out one's course طرحی برای رویه خود ریختن
mark نشان علامت
mark ارزه
mark علامت گذاشتن
mark پایه نقطه
mark داغ
mark مدرک
mark علامت
mark علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark نشانه کردن حریف
mark 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark نشان کردن نشان
mark ایه
mark مارک
mark سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark علامت گذاری روی چیزی
mark بل گی_ری خوب
mark-up سود توزیع کننده
mark علامت گذاری
mark علامت گذاری کردن
mark پایه
mark علامت نشانه هدف
mark اثر
mark گواهی
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark نشان
mark نمره گذاری کردن علامت
repeat mark خال
plimsoll mark خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
shoulder mark نشان سردوشی
shoulder mark درجه سردوشی افسران
shoulder mark درجه روی دوش
shoulder mark نشان سردوشی علایم سردوشی
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
bale mark مشخصات عدل
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
plate mark انگ
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plimsol mark مارک بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
pock mark ابله
press mark علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
exclamation mark علامت تعجب
ripple mark شیارسطح چوب
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
to make one's mark اسم و رسم به هم زدن
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
Deutsche Mark واحدپول
centre mark نقطهمرکزی
black mark سابقهی بد
word mark علامت کلمه
word mark نشان کلمه
we missed our mark تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
upto the mark داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
guide mark نشانهراهنما
lateral mark علامتکناری
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
mark time <idiom> با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
You mark my words . ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
Trade mark. علامت تجارتی
You mark my words. این خط واینهم نشان
To overstep the mark. To go too far. از حد معمول گذراندن
The would left a mark. جای زخم باقی ماند
special mark علامتمخصوص
trade mark علامت تجارتی
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to hit a mark نشانی را زدن
tide mark داغ مد
tide mark علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tick mark علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
tape mark نشان نوار
stonemason's mark نشان سنگ کار
stonemason's mark علامت سنگتراش
to impress a mark on something چیزیرانشان کردن
to make one's mark برجسته شدن
to make one's mark مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
trade mark علامت بازرگانی
trade mark علامت تجاری
to miss a mark خطا کردن
to miss a mark نشانی را نزدن
to mark time در جا زدن
to mark good نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
space mark علامت فاصله گذاری
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
ear mark نشان
ear mark داغ گوش
drag mark محل فشار
dead mark انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
crop mark در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
check mark علامت کنترل
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
center mark مرکز سوراخ
ear mark نشان کردن
end mark نشان انتها
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
finger mark با انگشت چرک کردن
finger mark اثر انگشت
file mark علامت فایل
file mark نشان پرونده
field mark نشان میدان
end mark علامت بی پایان
end mark نشان خاتمه
block mark نشان کنده
birth mark ماه گرفتگی
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
mark-ups سود توزیع کننده
bench mark شاخص مبداء
strawberry mark لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
punctuation mark نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
question mark " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question mark پرسش نشان
question mark علامت سوال
quotation mark علامت نقل قول
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
bench mark نشانه
bench mark نشانه مبنا
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark رپر
bench mark انگپایه
bench mark نشان
quotation mark نشان نقل قول
mark sensing نشان دریابی
plate mark نشان عیار
mark sense نشان گذار
mark sense نشان دریاب
mark out a ground تحدید حدود زمین
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com