Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
period of concentration
زمان تمرکز
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration
می پیماید
Other Matches
concentration
اشباع
concentration
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration
تمرکز عده ها
concentration
تراکم
concentration
غلیظ سازی
concentration
غلظت
concentration
تمرکز
concentration
غلظت
[شیمی]
concentration
شدت
concentration cell
پیل غلظتی
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
concentration area
منطقه تمرکز اتش
concentration camps
بازداشتگاه
concentration camp
بازداشتگاه اسرا
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
بازداشتگاه
concentration camps
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps
اردوگاه کار اجباری
concentration camps
بازداشتگاه اسرا
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
concentration gradient
گرادیان غلظت
concentration gradient
شیب غلظت
electron concentration
غلظت الکترون
electronic concentration
غلظت الکترون
formal concentration
غلظت فرمال
ion concentration
غلظت یون
molar concentration
غلطت مولی
molecular concentration
غلظت مولکولی
stress concentration
تمرکز تنش
data concentration
تمرکز داده
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
concentration ratio
نرخ تمرکز
concentration ratio
نسبت تمرکز
concentration polarization
قطبش غلظتی
concentration of fire
توده کردن اتش
concentration of fire
تمرکز اتش
concentration of electron
چگالی الکترون
concentration cell corrosion
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
strategic concentration by rail
نشرمسکوکات فلزی
strategic concentration by rail
سیستم پولی فلزی
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
on period
مدت رسانایی
period
گذشت زمان
period
فاصله زمان
period
دوره زمان
off period
مدت نارسانایی
at a later period
بعدها
at a later period
در موقع دیگر
period
دوره تناوبی
period
نوبت ایست
period
حد
period
روزگار نوبت
period
گردش
period
عصر
period
وقت روزگار
period
نقطه
period
گاه
period
دوران
period
دوره تناوب
period
لحظه
period
پایان
period
طمث
period
جمله کامل
period
نقطه پایان جمله
period
مکث
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
قاعده زنان
period
زمان
period
تناوب
period
مدت
period
مدت زمان
period
آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period
نتیجه غایی
period
کمال
period
دوره
period
موقع
period
زمان تناوب دوره
period
نوبت مرحله
period
زمان تناوب پریود
period
عادت ماهانه
period of instrument
دوره سنجه
period of delivery
دوره تحویل
probationary period
دوره ازادی مشروط
period of hire
مدت اجاره
production period
دوره تولید
refractory period
دوره بی پاسخی
remainder of the period
باقیمانده مدت
rest period
دوره استراحت
retention period
دوره ابقا
period of prescription
مدت مرور زمان
pulse period
تناوب پالس
period of grace
مهلت پرداخت
period of grace
مهلت
period of production
دوره تولید
period of grace
ضرب الاجل
period of roll
دوره تناوب
period of roll
زمان تناوب چرخش
period of office
دوره تصدی
period of vibratio
دوره ارتعاش
porolongation of a period
تمدید مدتی
practice period
دوره تمرین
probationary period
دوره ازمایشی
retrace period
دوره بازگشت
right for a prescribed period
رقبی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
For a period of one month.
به مدت یک ما ؟
time period
فاصله زمان
time period
گذشت زمان
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
quarterly period
سه ماه
three-month period
سه ماه
quarterly period
دوره سه ماهه
three-month period
دوره سه ماهه
wave period
زمان تناوب امواج دریا
transition period
دوره انتقال
transition period
دوره گذار
scan period
دورهء پویش
second long period
تناوب بزرگ دوم
short period
دوره کوتاه
sidereal period
دوره تناوب نجومی
sidereal period
پریودنجومی
time period
دوره زمان
synodic period
month lunar
synodic period
دوره تناوب هلالی
synodic period
پریودهلالی
the girls of the period
دختران امروزی
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to
بپایان رساندن
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
reasonable period
مدت معقول
cooling-off period
دوره ملایمت
curfew period
ساعات خاموشی
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
design period
مدت طرح
earthquake period
دوره تناوب زلزله
cooling-off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
extra period
وقت اضافی
financial period
دوره مالی
first long period
تناوب بزرگ اول
germinal period
دوره نوجنینی
grace period
دوره مهلت
budget period
زمان بودجه
guarantee period
دوره ضمانت
guarantee period
مدت تضمین
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
idle period
دوره استراحت
critical period
دوره شاخص
critical period
دوره بحرانی
cooling period
زمان بازار خراب کن
cooling off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره ملایمت
action period
دوره کنش
base period
زمان مبنا
blocking period
دوره وقفه
budget period
دوره بودجه
coking period
زمان کک سازی
conducting period
دوره رسانایی
contract period
دوره قرارداد
contract period
مدت قرارداد
control period
دوره کنترل اماد
control period
مدت زمان کنترل و بررسی اماد
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling period
زمان انتظار
idle period
زمان توقف
payout period
دوره بازگشت سرمایه
melting period
دوره ذوب
measuring period
مدت سنجش
maintenance period
زمان تعمیرات
maintenance period
دوره تعمیرات
maintenance period
دوره نگهداری
measuring period
دوره سنجش
long period
دوره بلند مدت
limitation period
مدت مرور زمان
neonatal period
دوره نوزادی
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
payoff period
دوره بازگشت سرمایه
payback period
دوره برگشت سرمایه
payback period
دوره برگشت
payback period
دوره بازپرداخت
oxidizing period
دوره اکسیداسیون
oxidizing period
دوره احیاء
orbital period
تناوب مداری
orbital period
پریود اربیتالی
limitation period
دوره محدودیت
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
infection period
دوره نهفتگی
latency period
دوره نهفتگی
latent period
دوره کمون مرض
induction period
دوره انگیزش
incubation period
دوره رشد نهفته
impluse period
زمان تناوب ضربه جریان
idle period
پریود بی باری
period of incubation
دوره نهفتگی
right of benefit for a prescribed period
حق رقبی
absolute refractory period
دوره بی پاسخی مطلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com