English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (2 milliseconds)
English Persian
period of grace مهلت پرداخت
period of grace مهلت
period of grace ضرب الاجل
Search result with all words
grace period دوره مهلت
grant a period of grace مهلت دادن
grant a period of grace ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
grant a period of grace امهال
Other Matches
grace موردلطف قراردادن
grace اراستن
grace زینت بخشیدن
d. of grace مهلت
grace قرعه
grace جذابیت افسونگری
grace بخشایندگی
grace فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace لذت بخشیدن مشعوف ساختن
grace مهلت
grace تایید کردن
grace لطف
grace اقبال
grace بخشش بخت
grace خوش نیتی
grace مرحمت
grace دعای فیض و برکت
to say grace دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
grace فرافت فریبندگی
grace خوش اندامی
grace زیبایی خوبی
grace براز
grace تایید
state of grace تائید
days of grace مهلت اضافی
act of grace امتیاز
days of grace ایام مهلت
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
saving grace وجدان
with a good grace باحسن نیت قلبا
coup de grace کشتن از روی ترحم
fall from grace <idiom> منتفی شدن
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
free grace توفیق بی منت الهی
ask for days grace دو روز مهلت خواستن
by the grace of god به توفیق خدا
grace cup گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
bow grace دفرای سینه
grace note نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
grace of god موهبت الهی
state of grace توفیق
To give somebody a few days grace . بکسی چند روز مهلت دادن
off period مدت نارسانایی
period دوره
at a later period در موقع دیگر
at a later period بعدها
period فاصله زمان
period گذشت زمان
period دوره زمان
on period مدت رسانایی
period طمث
period گردش
period عصر
period مکث
period روزگار نوبت
period دوران
period نقطه
period دوره تناوب
period دوره تناوبی
period حد
period پایان
period نتیجه غایی
period قاعده زنان
period جمله کامل
period نقطه پایان جمله
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period لحظه
period زمان
period نوبت ایست
period تناوب
period عادت ماهانه
period مدت زمان
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period وقت روزگار
period گاه
period موقع
period مدت
period کمال
period زمان تناوب پریود
period زمان تناوب دوره
period نوبت مرحله
scan period دورهء پویش
rest period دوره استراحت
retention period دوره ابقا
pulse period تناوب پالس
right for a prescribed period رقبی
retrace period دوره بازگشت
refractory period دوره بی پاسخی
reasonable period مدت معقول
production period دوره تولید
probationary period دوره ازمایشی
period of concentration می پیماید
period of hire مدت اجاره
period of instrument دوره سنجه
period of office دوره تصدی
period of production دوره تولید
remainder of the period باقیمانده مدت
period of roll دوره تناوب
period of prescription مدت مرور زمان
period of roll زمان تناوب چرخش
period of vibratio دوره ارتعاش
porolongation of a period تمدید مدتی
practice period دوره تمرین
probationary period دوره ازادی مشروط
period of delivery دوره تحویل
second long period تناوب بزرگ دوم
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
For a period of one month. به مدت یک ما ؟
time period دوره زمان
time period فاصله زمان
time period گذشت زمان
three-month period دوره سه ماهه
quarterly period دوره سه ماهه
three-month period سه ماه
wave period زمان تناوب امواج دریا
transition period دوره انتقال
short period دوره کوتاه
sidereal period دوره تناوب نجومی
sidereal period پریودنجومی
synodic period month lunar
synodic period دوره تناوب هلالی
synodic period پریودهلالی
the girls of the period دختران امروزی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to بپایان رساندن
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
transattack period زمان اجرای تک اتمی
transattack period مدت ادامه تک اتمی
transition period دوره گذار
quarterly period سه ماه
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
cooling off period دوره ملایمت
critical period دوره بحرانی
critical period دوره شاخص
curfew period ساعات خاموشی
curfew period ساعات منع عبور و مرور
design period مدت طرح
earthquake period دوره تناوب زلزله
extra period وقت اضافی
financial period دوره مالی
first long period تناوب بزرگ اول
germinal period دوره نوجنینی
guarantee period دوره ضمانت
guarantee period مدت تضمین
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
oxidizing period دوره اکسیداسیون
cooling period زمان بازار خراب کن
cooling period زمان انتظار
control period مدت زمان کنترل و بررسی اماد
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
action period دوره کنش
base period زمان مبنا
blocking period دوره وقفه
budget period دوره بودجه
budget period زمان بودجه
coking period زمان کک سازی
conducting period دوره رسانایی
contract period دوره قرارداد
contract period مدت قرارداد
control period دوره کنترل اماد
idle period دوره استراحت
idle period زمان توقف
payout period دوره بازگشت سرمایه
measuring period دوره سنجش
maintenance period دوره نگهداری
maintenance period دوره تعمیرات
maintenance period زمان تعمیرات
measuring period مدت سنجش
melting period دوره ذوب
neonatal period دوره نوزادی
orbital period پریود اربیتالی
period of concentration زمان تمرکز
orbital period تناوب مداری
oxidizing period دوره احیاء
payback period دوره بازپرداخت
payback period دوره برگشت
payback period دوره برگشت سرمایه
payoff period دوره بازگشت سرمایه
long period دوره بلند مدت
limitation period مدت مرور زمان
limitation period دوره محدودیت
idle period پریود بی باری
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
incubation period دوره رشد نهفته
induction period دوره انگیزش
infection period دوره نهفتگی
period of incubation دوره نهفتگی
latency period دوره نهفتگی
latent period دوره کمون مرض
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
waiving of the remainder period بذل مدت
relative refractory period دوره بی پاسخی نسبی
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
right of benefit for a prescribed period حق رقبی
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com