Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
peripheral nervous system
دستگاهعصبجانبی
Other Matches
the nervous system
سلسله پیهای نباتی
nervous system
دستگاه پی
nervous system
سلسله عصب
nervous system
دستگاه عصبی
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی سمپاتیک
visceral nervous system
دستگاه عصبی احشایی
vegetative nervous system
دستگاه عصبی نباتی
autonomic nervous system
دستگاه عصبی نباتی
autonomic nervous system
دستگاه عصبی خود مختار
parasympathetic nervous system
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی خود کار
conceptual nervous system
دستگاه عصبی فرضی
nervous
ناارام
nervous
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
nervous
متشنج
nervous
دستپاچه
nervous
عصبی
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
nervous prostration
ضعف اعصاب
nervous prostration
سستی پی خستگی اعصاب
nervous breakdowns
بحران روانی
nervous nellie
ادم ترسو و بی اثر
nervous prostration
کسالت اعصاب
nervous wreck
بینهایتعصبانیونگران
nervous breakdown
فروباشی روانی
nervous breakdown
بحران روانی
nervous Nelly
آدم همیشه نگران و دلواپس
nervous systems
دستگاه عصبی
nervous systems
دستگاه پی
nervous systems
سلسله عصب
nervous wreck
آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous breakdowns
فروباشی روانی
nervous Nellie
<idiom>
شخص بزدل وترسو
nervous breakdown
درماندگی روانی
[پزشکی]
nervous breakdown
ناتوانی روانی
[پزشکی]
nervous breakdown
واماندگی روانی
[پزشکی]
peripheral
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
peripheral
جنبی
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
peripheral
پیرامونی
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
وسیله ورودی
peripheral
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود
peripheral
دستگاه جانبی
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
peripheral
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
مشابه 7489
peripheral
فرام میکند
peripheral
1-سخت افزار
peripheral
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
peripheral
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
peripheral
برنامه یا تابع واسط
peripheral
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral
دورهای وابسته به محیط
peripheral
خارجی
peripheral
ثانوی
peripheral
دوره امادگی
peripheral
نورس پیشرس
peripheral
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
peripheral
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
peripheral
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral speed
سرعت محیطی
peripheral joint
اتصالجانبی
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral driver
محرک جنبی
peripheral nerves
اعصاب پیرامونی
peripheral processor
پردازشگر جنبی
peripheral resistance
مقاومت محیطی
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
peripheral unit
واحد جنبی
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
peripheral controller
کنترل کننده جنبی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
peripheral control unit
واحد کنترل جنبی
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
peripheral road
[British E]
شاهراه پیرامونی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
peripheral highway
[American E]
شاهراه پیرامونی
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
value system
نظام ارزشها
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
c.g.s. system
دستگاه سگث
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
طرز اسلوب
system
جهاز
system
سلسله
system
رشته دستگاه
system
طرز روش
system
نظم ترتیب
system
اصول وجود
system
روش اصول
system
دستگاه
system
سلسله رشته
system
سازمان
system
اسلوب
system
قاعده رویه
system
نظم منظومه
system
منظومه
system
مجموعه سازمان
system
ترتیب
system
نظام سیستم
system
تشکیلات
system
نظام
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
سازگان
system
همستاد روش
system
طریقه
system
همست
system
سیستم
system
سامانه
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
phonetic system
سیستم صوتی
serfdom system
نظام رعیتی
serfdom system
نظام سرفی
sewage system
شبکه فاضلاب
physiocratic system
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
mature system
سیستم کامل
rationing system
نظام جیره بندی
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
supervisory system
سیستم نافر
social system
نظام اجتماعی
smyslov system
سیستم اسمیسلوف در دفاع گرونفلد
sewerage system
شبکه فاضلاب
software system
سیستم نرم افزاری
planetary system
سیستم خورشیدی
second signal system
دستگاه علامتی دوم
quota system
نظام سهمیه بندی
quota system
سیستم سهمیهای
road system
شبکه راهها
rhombohedral system
دستگاه لوزوجهی
railroad system
سیستم راه اهن
railway system
شبکه راه اهن
railway system
سیستم راه اهن
rationing system
نظام سهمیه بندی
respiratory system
دستگاه تنفسی
recoil system
سیستم دافع
recoil system
دستگاه دافع توپ
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
quantized system
دستگاه کوانتایی
ptolemaic system
هئیت بطلیموسی
russian system
سیستم روسی در دفاع گرونفلد
planetary system
شمسی
rotation system
توزیع تناوبی
point system
شرط بندی براساس امتیاز
polyphase system
دستگاه چندفاز
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
practical system
دستگاه یکانهای عملی
price system
نظام قیمت
road system
شبکه راهسازی
price system
نظام قیمتی
price system
نسبت و رابطه قیمتها با هم
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
parallel system
شبکه موازی
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
total system
سیستم کامل
measuring system
سیستم سنجش
merit system
نظام شایستگی نگر
microcomputer system
سیستم ریزکامپیوتری
miniature system
خرده نظام
mixed system
نظام مختلط
mksa system
دستگاه مکثا
information system
سیستم اطلاعات
mnemonic system
نظام یادیار
modern system
نظام نوین
modern system
نظام جدید
modular system
سیستم پیمانهای
modulation system
سیستم مدولاسیون
monetary system
سیستم پولی
monitor system
سیستم مبصر
maroczy system
سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
market system
نظام بازار
management system
سیستم اداره
integrate system
سیستم مجتمع
interactive system
سیستم فعل و انفعالی
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
intercommunication system
سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
interphone system
سیستم تلفنی
irrigation system
شبکه ابیاری
isolated system
سیستم منزوی
limbic system
دستگاه کناری
london system
سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
lymphatic system
دستگاه لنفاوی
magnet system
سیستم اهنربایی
magnetic system
سیستم مغناطیسی
makagonov system
سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com