Total search result: 118 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
peripheral processor |
پردازشگر جنبی |
|
|
Other Matches |
|
peripheral course |
دوران پیش دانشگاهی نظامی |
peripheral |
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی |
peripheral |
وسیله ورودی |
peripheral |
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود |
peripheral |
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد |
peripheral |
1-سخت افزار |
peripheral |
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود |
peripheral |
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی |
peripheral |
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی |
peripheral |
فرام میکند |
peripheral |
مشابه 7489 |
peripheral |
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است |
peripheral |
دستگاه جانبی |
peripheral course |
دوره امادگی نظامی |
peripheral |
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
peripheral |
برنامه یا تابع واسط |
peripheral |
جنبی |
peripheral |
پیرامونی |
peripheral |
دورهای وابسته به محیط |
peripheral |
خارجی |
peripheral |
ثانوی |
peripheral |
دوره امادگی |
peripheral |
نورس پیشرس |
peripheral |
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2- |
peripheral |
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است |
peripheral |
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند |
peripheral |
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است |
peripheral |
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد |
peripheral |
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود |
peripheral |
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
peripheral unit |
واحد جنبی |
peripheral speed |
سرعت محیطی |
peripheral slots |
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند |
peripheral resistance |
مقاومت محیطی |
peripheral nerves |
اعصاب پیرامونی |
peripheral community |
جامعه پیرامونیperipeteia |
peripheral controller |
کنترل کننده جانبی |
peripheral controller |
کنترل کننده جنبی |
peripheral device |
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی |
peripheral driver |
محرک جنبی |
peripheral equipment |
تجهیزات جنبی |
peripheral joint |
اتصالجانبی |
peripheral device |
دستگاه جنبی |
peripheral highway [American E] |
شاهراه پیرامونی |
peripheral control unit |
واحد کنترل جنبی |
peripheral equipment operator |
متصدی تجهیزات جانبی |
peripheral device port |
قسمتاصلیتنظیماتمحیط |
peripheral nervous system |
دستگاهعصبجانبی |
peripheral road [British E] |
شاهراه پیرامونی |
processor |
به صورت همزمان همزمان کار کند |
processor |
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع |
processor |
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند. |
processor |
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است |
processor |
عمل اورنده |
processor |
پردازشگر |
processor |
پردازنده |
processor |
تمام کننده |
processor |
تکمیل کننده |
processor |
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است |
processor |
پردازنده جانبی مخصوص |
processor |
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی |
processor |
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است |
processor |
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه |
processor |
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و... |
processor |
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه |
processor |
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود |
processor |
ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد |
processor |
که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است |
processor |
سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر |
processor |
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
processor |
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است |
processor |
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند |
processor |
عمل کننده |
processor |
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند |
i/o processor |
پردازنده ورودی و خروجی |
processor |
پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند |
macro processor |
پردازشگرماکرو |
macro processor |
درشت پردازشگر |
parallel processor |
موازی پرداز |
language processor |
زبان پرداز |
parallel processor |
پردازنده موازی |
processor bound |
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود |
satellite processor |
پردازشگر پیرو |
data processor |
پردازنده داده ها |
word processor |
کلمه پرداز |
down line processor |
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند |
food processor |
اجزایمخلوطکن |
vector processor |
پردازنده برداری |
language processor |
پردازشگر زبان |
continuous processor |
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس |
communications processor |
پردازشگرارتباطات |
attached processor |
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد |
post processor |
پس پردارنده |
array processor |
پردازشگر ارایه |
centarl processor |
unit processing central |
data processor |
داده پرداز |
central processor |
پردازنده مرکزی |
central processor |
پردازشگر مرکزی |
post processor |
پس پرداز |
associative processor |
پردازنده انجمنی |
command processor |
سیستم عامل فرمانی |
communications processor |
پردازنده مخابراتی |
attached processor |
پردازنده الصاقی |
sound digitizing processor |
گزارهصدایکامپیوتری |
dedicated word processor |
کلمه پرداز اختصاصی |
back end processor |
پردازنده کمکی تک منظوره |
communicating word processor |
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است |
data communications processor |
پردازنده ارتباطات داده ها |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
front end processor |
پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی |
bit slice processor |
روش معماری ریزپردازنده ها |
processor dtate word |
کمله وضعیت پردازشگر |
raster image processor |
پردازشگر تصویر شبکهای |
bit slice processor |
پردازشگر قطعه بیتی |
stand alone word processor |
کلمه پرداز خودکفا |