English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
permanent income درامد دائمی
Search result with all words
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
Other Matches
permanent way مسیر ثابت
permanent خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
permanent فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
permanent دائم
permanent رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent فایلی روی دیسک سخت
permanent تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
permanent way مسیر دائمی
permanent ابدی
permanent پایدار
permanent ثابت
permanent دائمی ماندنی
permanent دائمی
permanent سیر دائمی
permanent همیشگی
permanent دایمی
permanent پایا
permanent پایدار ماندنی
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent party پرسنل دایمی
permanent oppropriation سیستم اماددایمی یا خودکار
permanent oppropriation تدارک دایمی
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
permanent oppointment ماموریت دایمی
permanent mold قرار می گیرند
permanent prohibition حرمت ابدی
permanent rank درجه دایمی
permanent rank رتبه دایمی
permanent flow بده پایا
permanent wave فرششماهه
permanent tooth دندان دائمی
permanent structures به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
permanent structures ساختمانهای دائمی
permanent store انباره دائمی
permanent storage حافظه دائمی
permanent storage انبارش دائمی
permanent storage انباره دائمی
permanent set حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
permanent saving پس انداز دائمی
permanent mold قالبهائیکه متوالیا" مورداستفاده
permanent marriage نکاح دائم
permanent fault عیب دائمی
permanent error خطای ماندنی
permanent error خطای دائمی
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent emplacement استقرار دایمی
permanent divorce طلاق بائن
permanent deligate نماینده دایمی
permanent deformation تغییر شکل پایا
permanent deformation تغییر شکل دایمی
permanent consumption مصرف دائمی
permanent flow ابدهی دایمی
permanent flow بده دایمی
permanent flow بده همیشگی
permanent bar حرمت ابدی
permanent magnet اهنربای دائمی
permanent magnet اهنربای همیشگی
permanent magnet اهنربای دائم
permanent magnet مغناطیس پایدار
permanent load بار دائمی
permanent insanity جنون دائم
permanent insane مجنون دائمی
permanent hardness سختی دائمی
permanent flow ابدهی پایا
permanent bar حرمت موبد
permanent shuttering قالب ثابت
permanent color رنگ دائمی
permanent color رنگ با ثبات زیاد
permanent flow بده پایدار
He has a good permanent job. شغل ثابت خوبی دارد
permanent hardness of water سختی دایم اب
permanent change of station تغییر مکان دایمی
permanent mold casting ریجه
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
permanent magnet focusing تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
permanent change of station تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
permanent water level تراز پیوسته اب
permanent magnet centering تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent duty station محل خدمت دایمی
permanent magnet dynamic بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
permanent duty station پادگان دایمی
permanent court of international arbitra دیوان دایمی داوری بین المللی
permanent magnet moving coil instrument سنجه ارسنوال
semi-permanent hair color [American] رنگ مو
income عایدات
income عواید
income درامد
income مهاجر واردشونده
income ورودیه جدیدالورود
income جریان
income ریزش فهور
income دخل
income عایدی
mean income درامد متوسط
his income هر چه درامد داردخرج میکند
but for income قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
wage income درامدمربوط بکار
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
psychic income درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
psychic income درامد بی دردسر
real income درامد واقعی
present income درامد حال
to rely on somebody for your income از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
present income درامد جاری
personal income درامد سرانه
personal income درامد شخصی
rental income درامد ناشی از اجاره بها
a modest income درآمدی متوسط
redistribution of income توزیع دوباره درامد
relative income درامد نسبی
wage income درامد بشکل دستمزد
unearned income درامد ازمبنایی جز کار
unearned income درامد باد اورده
transitory income درامدموقتی
transitory income درامد انتقالی
transfer income درامد انتقالی
total income درامد کل
the p of income to expenses نسبت درامدبه هزینه
temporary income درامد موقتی
taxable income درامد مشمول مالیات
supplementary income درامد تکمیلی
stream of income جریان درامد
income taxes مالیات برعایدات
windfall income درامد باد اورده
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
income support پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
income effect تناسب خرید با درامد
economic income درامد اقتصادی
earned income درامدحاصله از کار
earned income درامدکسب شده
earned income درامد تحصیل شده
income distribution توزیع درامد
distribution of income توزیع درامد
disposable income درامد دریافتی
disposable income درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
fixed income درامد ثابت
flow of income جریان درامد
flow of income گردش درامد
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income determination تعیین درامد
income and expenditure درامد و هزینه
income analysis تحلیل درامد
income accounts حساب های درآمد
imputed income درامد انتسابی
imputed income درامد ضمنی
gross income درامد ناخالص
disposable income درامدقابل استفاده
disposable income درامد قابل تصرف
deferred income پیش دریافت درامد
income taxes مالیات بر درامد
income tax مالیات بر درامد
deferred income درامدهای انتقالی
deduction from income کسور درامد
current income درامدیک دوره معین
current income درامد یک سال مالی
current income درامد جاری
business income درامد خالص تجارتی
bunched income درامد خدمات شخصی
annual income درامد سالانه
actual income درامد واقعی
income tax مالیات برعایدات
notional income درامد فرضی
labor income درامدهای کار
nominal income درامد اسمی
median income درامد متوسط
median income درامد میانی
net income درامد خالص
nonmonetary income درامد غیر پولی
money income درامد پولی
money income مزد و حقوق
national income درامد ملی
live up to one's income به اندازه درامد خود خرج کردن
notional income درامد خیالی
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
income leakage کسر درامد
income leakage نشت درامد
per capita income درامد سرانه
income forgone درامداز دست رفته
income forgone درامد صرف نظر شده
marginal income درامد نهائی
income multiplier ضریب فزاینده درامد
income per capita درامد سرانه
ordinary income درامد عادی
income velocity سرعت گردش پول
income policy سیاست مربوط به درامدها
overseas income درامد از کشور یا کشورهای خارجی
income policy سیاست درامدی
corporation income tax مالیات بر درامد شرکتها
national income determination تعیین درامد ملی
theory of income determination نظریه تعیین درامد
theory of income distribution نظریه توزیع درامد
circular flow of income جریان دوری درامد
circular flow of income گردش دورانی درامد
national money income درامد ملی پولی
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
negative income tax مالیات بر درامد منفی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com