Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English
Persian
permanent residence permit
جواز اقامت دائمی
Other Matches
residence permit
پروانه اقامت
permit of residence
پروانه اقامت
residence permit
جواز اقامت
permit of residence
جواز اقامت
student residence permit
جواز اقامت دانشجوئی
permit
مجاز کردن
permit
رواکردن
permit
پروانه جواز
permit
جواز
permit
ندیده گرفتن
to permit somebody something
به کسی اجازه چیزی را دادن
permit me to say
اجازه دهید بگویم
permit
اجازه دادن
permit
اجازه
permit
پروانه پته
residence
مسکن
residence
اقامتگاه
residence
سکونت سکنی
residence
مقر
residence
محل اقامت
to be in residence
مقیم یا ماندنی بودن
in residence
مقیم
permit holder
صاحب جواز
building permit
پروانه ساختمان
to permit oneself
بخود اجازه دادن
to permit oneself
اجازه خواستن
passport of residence
گذرنامه اقامت
chief residence
مقرعمده حاکم نشین
residence time
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
hall of residence
خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
three bedroom residence
خانه سه اطاق خوابه
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
half residence time
نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
tow bedroom residence
خانه دو اطاق خوابه
to give notice to quit
[one's residence]
لغو کردن اجاره نامه
[و ترک ساختمان]
permanent way
مسیر دائمی
permanent way
مسیر ثابت
permanent
ابدی
permanent
پایدار ماندنی
permanent
پایا
permanent
دایمی
permanent
همیشگی
permanent
دائمی
permanent
سیر دائمی
permanent
دائمی ماندنی
permanent
ثابت
permanent
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
permanent
پایدار
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
permanent
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
permanent
فایلی روی دیسک سخت
permanent
حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent
رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
permanent
دائم
permanent storage
انباره دائمی
permanent shuttering
قالب ثابت
permanent set
حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
permanent saving
پس انداز دائمی
permanent rank
رتبه دایمی
permanent rank
درجه دایمی
permanent prohibition
حرمت ابدی
permanent party
جمعی دایمی یکان
permanent storage
انبارش دائمی
permanent storage
حافظه دائمی
permanent color
رنگ دائمی
permanent color
رنگ با ثبات زیاد
permanent wave
فرششماهه
permanent tooth
دندان دائمی
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
permanent structures
ساختمانهای دائمی
permanent store
انباره دائمی
permanent party
پرسنل دایمی
permanent oppropriation
سیستم اماددایمی یا خودکار
permanent bar
حرمت ابدی
permanent flow
ابدهی دایمی
permanent flow
بده دایمی
permanent flow
بده پایدار
permanent flow
بده همیشگی
permanent flow
بده پایا
permanent flow
ابدهی پایا
permanent hardness
سختی دائمی
permanent mold
قرار می گیرند
permanent fault
عیب دائمی
permanent error
خطای دائمی
permanent bar
حرمت موبد
permanent consumption
مصرف دائمی
permanent deformation
تغییر شکل دایمی
permanent deformation
تغییر شکل پایا
permanent deligate
نماینده دایمی
permanent divorce
طلاق بائن
permanent emplacement
استقرار دایمی
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent income
درامد دائمی
permanent error
خطای ماندنی
permanent marriage
نکاح دائم
permanent mold
قالبهائیکه متوالیا" مورداستفاده
permanent oppointment
ماموریت دایمی
permanent magnet
اهنربای دائمی
permanent magnet
اهنربای همیشگی
permanent magnet
اهنربای دائم
permanent magnet
مغناطیس پایدار
permanent load
بار دائمی
permanent oppropriation
تدارک دایمی
permanent insane
مجنون دائمی
permanent insanity
جنون دائم
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
permanent change of station
تغییر مکان دایمی
permanent change of station
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
permanent mold casting
ریجه
permanent hardness of water
سختی دایم اب
permanent income hypothesis
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent duty station
محل خدمت دایمی
permanent duty station
پادگان دایمی
permanent income hypothesis
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
permanent water level
تراز پیوسته اب
permanent magnet centering
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
He has a good permanent job.
شغل ثابت خوبی دارد
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet dynamic
بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
permanent court of international arbitra
دیوان دایمی داوری بین المللی
permanent magnet moving coil instrument
سنجه ارسنوال
semi-permanent hair color
[American]
رنگ مو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com