Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
permanent water level
تراز پیوسته اب
Other Matches
permanent hardness of water
سختی دایم اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
سطح اب
water level
تراز اب
still water level
سطحسکونآب
abnormal water level
تراز استثنائی آب
abnormal water level
ترازنابهنجار آب
water level gage
تراز سنج
water level observation
بررسی تراز اب
water-level selector
تنظیمکنندهمقدارآب
maximum water level
ترازطبیعی مخزن
maximum water level
تراز بیشینه طرح شده مخزن
exceptional water level
تراز استثنایی اب
maximum water level
بیشینه تراز
water-level tube
درجهآب-آبپاش
water level recorder
تراز نگار اب
normal water level
تراز بهنجار اب
rate of rise of water level
تندی بالا امدن اب
rate of rise of water level
روند بالاامدن اب
automatic water level recorder
تراز اب نگار خودکار
permanent
دایمی
permanent
دائمی
permanent
دائمی ماندنی
permanent
ثابت
permanent
ابدی
permanent
پایدار
permanent
پایا
permanent
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
permanent
فایلی روی دیسک سخت
permanent
حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent
رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
permanent
دائم
permanent
پایدار ماندنی
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
permanent
سیر دائمی
permanent
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
permanent way
مسیر ثابت
permanent way
مسیر دائمی
permanent
همیشگی
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
permanent tooth
دندان دائمی
permanent structures
ساختمانهای دائمی
permanent flow
بده همیشگی
permanent storage
انبارش دائمی
permanent oppropriation
تدارک دایمی
permanent flow
بده پایا
permanent party
پرسنل دایمی
permanent insanity
جنون دائم
permanent insane
مجنون دائمی
permanent flow
ابدهی پایا
permanent mold
قالبهائیکه متوالیا" مورداستفاده
permanent oppropriation
سیستم اماددایمی یا خودکار
permanent storage
حافظه دائمی
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
permanent hardness
سختی دائمی
permanent income
درامد دائمی
permanent oppointment
ماموریت دایمی
permanent prohibition
حرمت ابدی
permanent magnet
اهنربای دائم
permanent magnet
اهنربای همیشگی
permanent magnet
اهنربای دائمی
permanent color
رنگ با ثبات زیاد
permanent mold
قرار می گیرند
permanent rank
درجه دایمی
permanent load
بار دائمی
permanent rank
رتبه دایمی
permanent saving
پس انداز دائمی
permanent marriage
نکاح دائم
permanent color
رنگ دائمی
permanent set
حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
permanent shuttering
قالب ثابت
permanent magnet
مغناطیس پایدار
permanent wave
فرششماهه
permanent storage
انباره دائمی
permanent party
جمعی دایمی یکان
permanent flow
بده پایدار
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent deligate
نماینده دایمی
permanent emplacement
استقرار دایمی
permanent deformation
تغییر شکل پایا
permanent deformation
تغییر شکل دایمی
permanent error
خطای ماندنی
permanent divorce
طلاق بائن
permanent fault
عیب دائمی
permanent flow
ابدهی دایمی
permanent bar
حرمت موبد
permanent error
خطای دائمی
permanent consumption
مصرف دائمی
permanent flow
بده دایمی
permanent bar
حرمت ابدی
permanent store
انباره دائمی
permanent duty station
محل خدمت دایمی
permanent residence permit
جواز اقامت دائمی
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent duty station
پادگان دایمی
permanent income hypothesis
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
permanent income hypothesis
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent mold casting
ریجه
permanent change of station
تغییر مکان دایمی
permanent magnet centering
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent change of station
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
permanent magnet dynamic
بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
He has a good permanent job.
شغل ثابت خوبی دارد
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
permanent court of international arbitra
دیوان دایمی داوری بین المللی
semi-permanent hair color
[American]
رنگ مو
permanent magnet moving coil instrument
سنجه ارسنوال
level best
بسیارعالی
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level best
خیلی عالی
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level best
خیلی خوب
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level out
برابر کردن
level
موزون هدف گیری
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
level
یک دست
level out
یکنواخت کردن
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
level with each other
برابر
level to
تراز کردن
level
ترازسازی
level
ترازکردن
level
مسطح کردن
level
مسطح شدن
level
نشانه گرفتن
level
رده
level
پایه
he did his level best
کوتاهی نکرد
level
یک نواخت
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
level
تراز
level
سطح
level
میزان
level
الت ترازگیری
level
هموار
level
سطح برابر
level
هم تراز
level
هم پایه
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
مستقیم
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level
همسطح
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
سطح ارتفاع
level
مسطح
level
تراز کردن تراز
level
همسطح کردن
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
تراز بنایی
level with each other
در یک تراز
lower level
سطحپائینی
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
multi level
چند سطحی
one level memory
حافظه یک سطحی
noise level
سطح پارازیت
alidade level
دستگاهسمتنما
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
noise level
میزان خش
nesting level
سطح تو در تویی
nesting level
سطح اشیانهای
energy level
تراز انژی
energy level
سطح انرژی
dumpy level
تراز دوربین دار
doublet level
ترازوی دوتایی
donor level
ترازدهنده
oil level
سطح روغن
n level logic
منطق N سطحی
energy level
تراز انرژی
nesting level
سطح لانهای
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
level of strength
میزان استعداد رزمی
level of supply
سطح اماد
level of supply
سطح انبار
level of supply
سطح تدارکات
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
impedance level
مقاومت موجی
level point
سطح اب ساکن
level point
نقطه مسطح
level point
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
level premium
حق بیمه
level rod
شاخص
level surface
سطح تراز
level tone
اهنگ یکنواخت
level two cache
حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
level wind
وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
low level
فرومایه
level of strength
سطح استعداد رزمی
initial level
سطح اولیه
level control
کنترل سطح
level gage
اندازه گیر سطح
level land
زمین مسطح
level of confidence
سطح اطمینان
level of confidence
سطح اعتماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com