Dictiornary-Farsi | personal error | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
personal error	خطاهای شخص
personal error	خطاهای انفرادی افراد
personal error	خطای شخصی


Other Matches

personal	منقول
personal	حضوری مربوط به شخص
personal	خصوصی
personal	شخصی
personal	حضوری
personal	ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal	محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal	وسیلهای
personal	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal	امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal	شماره تلفن ها
personal	آدرس ها و یادداشتها
personal	مربوط به کسی
personal	ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
It's for my personal use.	برای استفاده شخصی است.
to become personal	وارد شخصیات شدن
it is personal to himself	مال شخص اوست
personal right	حقوق فردی
personal right	حقوق شخصی
personal	منقول خصوصی
personal column	ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal computing	استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal constructs	سازههای شخصی
personal assistant	فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal staff	ستاد شخصی
personal duty	واجب عینی
personal duty	فرض عینی
personal distribution	توزیع درامد فردی
personal action	دعوی منقول
personal stereo	واکمن WalkMan
personal communications	ارتباطاتشخصی
personal action	دعوی شخصی
personal staff	ستاد خصوصی فرمانده
personal appearance	وضع فاهر
personal state	دارایی منقول
personal status	احوال شخصیه
personal surety	کفیل
personal chattels	دارایی منقول
personal surety	کفالت
operations personal	پرسنل عملیات
personal chattels	دارایی شخصی منقول
personal effects	لوازم شخصی
personal affairs	امور شخصی
personal computing	محاسبات شخصی
personal computer	کامپیوتر شخصی
personal service	ابلاغ شخصی
personal outlays	هزینههای شخصی
personal ownership	مالکیت شخصی
personal pace	اهنگ فردی
personal tempo	اهنگ فردی
personal property	اموال شخصی
personal property	مایملک شخصی
personal property	دارایی شخصی منقول
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal representative	مدیر ترکه
personal representative	امین ترکه
personal requirment	احتیاجات شخصی
personal requirment	حوائج شخصی
personal salute	تیر سلام برای افراد
personal salute	مراسم سلام افراد برجسته
personal saving	پس انداز شخصی
personal service	خدمت شخصی
personal motive	غرض شخصی
personal remarks	انتقادات شخصی
personal pronoun	ضمیر شخصی
personal income	درامد شخصی
personal interest	نفع شخصی
personal identity	هویت شخصی
personal influence	نفوذ شخصی
personal foul	خطای بدنی به حریف
personal microcomputer	computer personal
personal exemptions	معافیتهای شخصی
personal computers	کامپیوتر شخصی
personal pronouns	ضمائر شخصی
personal income	درامد سرانه
disposable personal income	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
disposable personal income	پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal computer (view from above)	کامپیوترشخصی
personal service utility	عرضه سرانه کار
personal data sheet	برگه اطلاعات فردی
ibm personal computer	IBکامپیوتر شخصی
ibm personal computer at	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
personal identification number	شماره شناسایی شخصی
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal deposit fund	اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
personal disposable income	درامد قابل تصرف شخصی
personal knowledge of the judge	علم قاضی
personal service utility	کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal income tax	مالیات بر درامد شخصی
ibm personal computer xt	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
ibm personal system/	IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
edward's personal preference schedule	مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
ibm personal computer system/	کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
blue chip personal computer	IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
woodworth personal data sheet	پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
personal radio cassette player	رادیووضبطصوتشخصی
error	لغزش
in error <adj.>	غلط
in error <adj.>	نادرست
error	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
in error <adj.>	خطا
an i. error	سهو
in error <adj.>	اشتباه
mean error	خطای میانگین
error	سهو
error	اشتباه
error	غلط
error	سهو خطا
error	عقیده نادرست
error	تقصیر
error	خطا
error	خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
typographical error	اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
recoverable error	نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
probable error	خطای احتمالی
description of error	توضیح اشکال
probable error	اشتباه احتمالی
random error	خطای تصادفی
recording error	خطای ضبط
range error	اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
random error	خطای بختایی
propagated error	اشتباه منتشر شده
typing error	اشتباه تایپی
propagated error	خطای پخش شده
probable error	خطای ممکن
error description	توضیح اشکال
observational error	خطای مشاهده [ریاضی]
truncation error	خطای کوتاه کردن
Error analysis	تجزیه و تحلیل خطا [ریاضی]
parallax error	خطای پارالاکس [مهندسی]
probable error	خطای متحمل [ریاضی]
probable error	خطای ممکن [ریاضی]
gross error	خطای فاحش [ریاضی]
description of error	توضیح خرابی
error description	توضیح خرابی
description of error	توضیح مشکل
error description	توضیح مشکل
description of error	توضیح عیب
error description	توضیح عیب
description of error	توضیح نقص
error description	توضیح نقص
error propagation	انتشار خطا [ریاضی]
quadrantal error	اشتباه قرائت دستگاه جهت یاب هواپیما
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
trial and error	ازمایش ولغزش
trial and error	ازمایش و خطا
trial and error	روش کورمالی
trial and error	کوشش و خطا
trial and error	ازمون و خطا
trial and error	روش ازمایش و خطا
transmission error	خطای مخابره
transit error	خطای عبور
transient error	خطای گذرا
free from error <adj.>	بی عیب
to make an error	اشتباه کردن
to fall into error	گمراه شدن
to fall into error	دراشتباه افتادن
time error	خطای زمانی
truncation error	خطای برشی
free from error <adj.>	بی عیب و نقص
free from error <adj.>	بدون مشکل
writ of error	قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
writ of error	قرار تصحیحی
writ of error	حکم تصحیحی
we regret the error	از اشتباهی که شده است تاسف داریم
variable error	خطای متغیر
unrecoverable error	خطای غیر قابل بازیافتنی
unrecoverable error	خطای غیر قابل کشف
unrecoverable error	خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
undetected error	خطای نایافته
type two error	خطای نوع دوم
type one error	خطای نوع اول در ازمون فرضها
type ii error	خطای نوع دوم
type i error	خطای نوع اول
truncation error	خطای برش
terminal error	خطای پایانی
temporary error	خطای موقتی
sampling error	خطای نمونه گیری
sampling error	اشتباه نمونه گیری
rounding error	خطای گرد کردن
round off error	خطای گرد کردن
roud off error	خطای گرد کردن
residual error	خطای مانده
relative error	خطای نسبی
recoverable error	خطای قابل بهبود
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
recoverable error	خطای ترمیم پذیر
standard error of mean	خطای معیار میانگین
systematic error	خطای سیستماتیک
systematic error	اشتباه سیستماتیک
systematic error	خطای منظم
syntax error	اشتباه ترکیبی
syntax error	خطای نحوی
syntactic error	خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
surveying error	خطای نقشه برداری
standard error	خطای استانده
standard error	خطای پایه
standard error	خطای معدل
standard error	خطای استاندارد