Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (2 milliseconds)
English
Persian
personnel carrier
نفربر
personnel carrier
خودرو نفربر
Other Matches
personnel
پرسنل
personnel
کارمندان
personnel
کارکنان
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
personnel
کارگزینی
personnel
استخدامی
personnel
افراد
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
operating personnel
افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
overhead personnel
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
personnel authorization
سطح پرسنلی مجاز
personnel authorization
جدول پرسنلی مجاز
personnel management
اداره کردن پرسنلی
operating personnel
پرسنل فعال
filler personnel
افرادجایگزین
filler personnel
افراد جایگزینی
enroute personnel
افرادمنتسب
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
enlisted personnel
پرسنل سرباز و درجه دار
enlisted personnel
افراد
carreer personnel
پرسنل کادر ثابت
enlisted personnel
طبقه افراد
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
personnel section
کارگزینی
personnel section
قسمت پرسنلی
personnel selection
کارمند گزینی
personnel services
خدمات کارمندی
personnel services
خدمات پرسنلی
personnel status
وضع افراد
personnel training
اموزش کارکنان
reimbursable personnel
پرسنل حقوق بگیر نظامی
technical personnel
کادر فنی
personnel psychology
روانشناسی استخدامی
personnel officer
افسر اجودانی
personnel management
مدیریت استخدام
personnel management
مدیریت پرسنلی
personnel status
وضعیت پرسنلی
personnel manager
مدیر استخدام
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
personnel officer
افسر پرسنل
personnel monitoring
بازدیدافراد
personnel monitoring
بازدید پرسنلی
personnel officer
افسر رکن یکم
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
T carrier
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier
مکاری
carrier
متصدی حمل و نقل
carrier
وسیله حمل و نقل
carrier
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier
حمل کننده
carrier
carrier aircraft
carrier
موسسه حمل و نقل
carrier
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier
مشابه 1595
carrier
ارسال داده ساده
carrier
داده ارسالی موج مانند
carrier
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier
حامل غلطک حمال
carrier
برنامه حامل میکرب
carrier
نامه بر
carrier
ترک بند
carrier
باربر
carrier
موج حام-ل
carrier
ناو هواپیمابر
carrier
دستگاه کاریر
carrier
حامل
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
fuse carrier
نگهدارنده فیوز
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
carrier pigeon
کبوتر نامه بر
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
fuse carrier
فیوزگیر
lumber carrier
کشتی تیر بر
luggage carrier
ترک بند موتورسیکلت
letter carrier
چاپار
letter carrier
نامه رسان پستچی
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
image carrier
حامل تصویر
hod carrier
ناوه کش
helicopter carrier
ناو هلیکوپتر بر
carrier pigeon
کبوتر قاصد
oxygen carrier
اکسیژن بر
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
suit carrier
پوششکتوشلوار
piton-carrier
میخحامل
negative carrier
محلقرارگیرینگاتیو
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
weapon carrier
حامل جنگ افزار
water carrier
دلو
video carrier
حامل ویدئو
troop carrier
نیرو بر
carrier gas
گاز حامل
sound carrier
حامل صوت
puck carrier
گوی دار
carrier system
سیستم حامل
log carrier
حاملچوبگرد
ammunition carrier
مهمات بیار
carrier frequency
فرکانس حامل
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency
فرکانس موج حامل
carrier handle
دستگیره حمل
carrier handle
دسته حمل
carrier sense
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier wave
موج حامل
carrier frequency
بسامد حامل
carrier detect
تشخیص حامل
carrier detect
کشف حامل
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
attack carrier
ناو هواپیمابر افندی
ball carrier
بازیگری که با توپ میدود
battery carrier
شاسی باتری
air carrier
شرکت ترابری هوایی
aircraft carrier
carrier : syn
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien
در گرو شرکت حمل
common carrier
مکاری
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
aircraft carrier
ناو هواپیمابر
data carrier
داده بر
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
data carrier
حامل داده
common carrier
متصدی حمل ونقل
data carrier
حامل داده ها
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
carrier pigeons
کبوتر نامه بر
color carrier
حامل رنگ
carrier pigeons
کبوتر قاصد
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier
گاراژ دار
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
attack aircraft carrier
ناو هواپیمابر تهاجمی
three-tier car carrier
حملماشینسهطبقه
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
antisubmarine carrier group
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
brake shoe carrier
نگهدارنده کفشک ترمز
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
carrier striking force
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
breech block carrier
حامل کولاس
carrier color signal
پیام رنگی حامل
carrier color signal
پیام رنگ تابی
carrier chrominance signal
پیام رنگ تابی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
breech block carrier
الات متحرک
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
high frequency carrier cable
کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
automatic carrier landing system
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com