English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English Persian
petty session دادگاه سیار
Other Matches
session جلسه
in session منعقد
session 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
session لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
session دوره انعقاد اجلاس
session نشست
session مجلس
session دوره تحصیلی
session دوره
private session جلسه غیر علنی
parliamentary session دوره اجلاسیه مجلس
jam session اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
holding a session اجلاس
designating a session اجلاسیه
public session جلسه علنی
quarter session محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
special session نشست فوق العاده
special session نشست ویژه
session musician موزیسینیکهمتعلقبهگروهخاصینیست
photo session مدتزمانیکهخبرنگارانفرصتدارندازفردیعکسبیندازند
to hold a session جلسه منعقد کردن
special session جلسه مخصوص
special session جلسه فوق العاده
court session جلسه دادگاه
bull session جلسه محاوره ومرور
petty فرعی
petty غیر قابل ملاحظه
petty جزئی
petty خرد
petty کوچک
the house went into secret session تشکیل داد
the house went into secret session مجلس جلسه سری
petty thief دله دزد
petty offence جرم کوچک
petty larceny دله دزدی
petty officers ناو استوار دوم
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers مهناوی
petty officers درجه دار
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer مهناوی
petty officer درجه دار
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
petty offence جرم خلافی
petty offence خلاف
larceny petty دزدی کوچک
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
petty farmers کشاورزان جزیا خرد
petty farmers زارعین جزء
petty jury هیئت منصفه
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
petty offence لغزش
petty offence خطا
petty offence انحراف
petty officer ناو استوار دوم
court of petty offences محکمه خلاف
chief petty officer ناو استوار یکم
chief petty officer ناوبان دوم
chief petty officeer ناو استوار یکم
court of petty offences دادگاه لغزش
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master chief petty officer ناو استواریکم
senior chief petty officer ناوبان یکم
master chief petty officer استوار یکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com