English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
Other Matches
phantom <adj.> تو خالی
phantom شبح
phantom منظر فاهر فریبنده
phantom خیالی روح
phantom هواپیمای فانتوم
phantom شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantom مدار فانتوم
phantom خیال
phantom tumour باد موقتی
phantom tumour برامدگی موقتی
phantom target جعبه بازاوا
phantom circuit مدار چهار سیمی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
phantom limb اندام خیالی
phantom circuit مدار دو خطه تلفنی
phantom circuit مدار فانتوم
phantom ROM فضای کپی شده حافظه فقط خواندنی که توسط کد مخصوص قابل دستیابی است
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
line by line milling فرز کردن سطری
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
on line داخل رده
on line در خط
line of d. حد فاصل
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
line-up به خط شدن
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
the line صف
on line مستقیم
off line منفصل
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line out با خط علامت گذاشتن
all along the line درامتدادهمه خط
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line by line سطر به سطر
mean line خط میان
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
on the line هواپیمای اماده پرواز
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line در صف امدن
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line محافظه کار
all along the line در همه جا
line of d. مرز
down the line ضربه از کنار زمین
down line بار کردن پایین خطی
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
out of line خارج از خط جبهه
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
on line help کمک مستقیم
to come in to line موافقت کردن
off line غیر متصل
line صفی در خط
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
line طرز
line رشته
line طناب خط
line خط
line لاین
line حدود رویه
line محصول
line پوشاندن
line خط زدن
line نسب
line در سمت
line اراستن
line دهنه
line سیم
line جبهه جنگ
line رسن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line جاده
line طناب سیم
line لجام
line خط صف
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line استرکردن
off line برون خطی
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line ردیف
line سطر
line : خط
line خط دار کردن
line بخط کردن
line ترازکردن
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
off line قطع
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
line شعبه
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line رشته بند
line ریسمان
by line خط دوم یافرعی
mooring line طناب مهار مین
mason's line ریسمان کار
lumber's line خط سینه ناو
lyman line خط لیمان
median line میانه
marriage line گواهینامه ازدواج
marriage line عقدنامه سند ازدواج
message line خط مخابره
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line width پهنای خط
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer مبدل خط
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line خط خصوصی
marline or line طناب کوچک دولا
load line خط بار
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line نشانگر سینه
trend line خط روند
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line دوراهی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
phase line خط مبداء حرکت جنگی
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان
penny a line پست
phase line خط خیز
pipe line خط لوله
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
percolation line خط نفوذ
penny a line ارزان نویس بی مایه
mach line موج ضربهای ضعیف
on line system سیستم درون خطی
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
no fire line خط منع اتش توپخانه
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
mooring line سیم مهار
line tester ازمایش کننده خط
line of retreat خط بازگشت یکانها
line of flux خطوط قوا
line of flux خط قوه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com