English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
English Persian
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
Other Matches
photo- مربوط به نور
photo photograph=have
offset پایاپای
offset دوخم کردن
offset دوخم
offset دوخم شدگی
offset تهاتر
offset مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset جبران کردن
offset افست
offset حاشیه صحافی
offset حساب تهاتر
offset عوض
offset چاپ افست
offset جابجاسازی
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
offset چین خمیدگی
offset انحراف
offset وزنه متعادل
offset رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset جبران کردن خنثی کردن
offset جبران کردن جبران
offset تسویه کردن
offset خارج از عمل چاپ افست
offset حذف شده
offset جبران
offset چاپ افست کردن افست
photo interpretation نقشه کردن عکس هوایی
photo interpretation تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
photo interpretation تفسیر عکس
photo imagery عکس برداری کردن از زمین
photo imagery تهیه عکس
photo geology تفسیر عکسهای هوایی
photo excitation برانگیختگی نوری
photo electron فوتو الکترون
photo ionization یونش فوتونی
photo ionization یونش تابشی
This photo does not do you justice. خودتان از عکستان بهتر هستید
You have come out well in this photo(picture). ازمد افتادن
photo session مدتزمانیکهخبرنگارانفرصتدارندازفردیعکسبیندازند
photo print چاپ عکس
photo print چاپ عکسی
photo plotter رسام نوری
photo nadir مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
photo luminescence لومینسانس نوری
photo electron الکترون نوری
photo cell پیل نور- برقی
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
photo electric وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
photo cell سلول فتوالکتریک
offset method روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
offset plottin روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
offset wraps تارهای مخالف [لول باف]
offset bombing روش بمبارانی که در ان به جای هدف از یک نقطه نشانی استفاده میشود
offset distance فاصله برون محوری
binding offset حاشیه جبران شیرازه
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
negative photo plane سطح افق شیشه عکس
negative photo plane افق شیشه عکاسی
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
photo electric cathode کاتد نور- برقی
photo electric current جریان نور- برقی
photo electric emission صدور نور- برقی
photo emission effect صدور نور- برقی
photo index map نقشه راهنمای عکسهای هوائی
photo conductive effect اثر نور- رسانایی
photo optic memory حافظه نوری
line offset method روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
angle offset method روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
inverse photo electric effect اثر برق- نور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com