English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
phrase book لغتنامهمسافرت
Other Matches
phrase اصطلاح
phrase تعبیر
phrase فراز عبارت سازی
phrase کلمه بندی سخن موجز
phrase پندوامثال بعبارت دراوردن
phrase تعبیردراوردن
phrase تعبیر کردن
phrase کلمه بندی کردن
phrase عبارت
To phrase. به عبارت در آوردن
catch-phrase واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrase واژهی گیرا
phrase structure با ساخت عبارتی
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
proverbial phrase تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
an exclamatory phrase عبارت تعجبی
to invert a phrase عبارتی را پس و پیش کردن عبارتی را قلب کردن
catch-phrase تکیه کلام
catch phrase of catchline شعار جذب مشتری
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
to book something چیزی را رزرو کردن
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book کتاب من اینها
here is my book اینست کتاب من
by the book ازروی کتاب
book value ارزش دفتری
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value بهای دفتری
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one جلد نخستین
book بداخلاق
your book کتاب شما
your book کتابتان
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
this book is yours این کتاب مال شما ست
to book something چیزی را سفارش دادن
the book is out of p کتاب تمام شده است
the a of a book خوانندگان کتابی
that is my book کتاب من است
that is my book این
that book این کتاب
that book ان کتاب
book one کتاب نخست
book فصل یاقسمتی از کتاب
book کتاب
book درکتاب یادفترثبت کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
by the book کتابی
book دفتر
book شماره بازیگرخطاکار
book مجلد دفتر
book ثبت کردن
log book دفتر رخدادهای روزانه
woman of the book کتابیه
statute book قوانین موضوعه
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book کتاب سفید
log book رخداد نگاشت
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
account book دفتر حساب
waste book دفتر باطله
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
book plate برچسب کتاب
word book کتاب لغت
prayer book دعانامه
statute book کتاب نظامنامه
statute book کتاب قانون
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
book plates برچسب کتاب
prayer book نماز نامه
prayer book کتاب نماز
cash book دفتر نقدی
comic book کتاب کاریکاتور
year book سالنامه
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
tou book لباس تکواندو
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
time book دفتر ثبت ساعات کار
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
the book is print کتاب زیر چاپ است
the book is my property کتاب مال من است
bell book دفتر موتورخانه
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
bill book دفتر بروات
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
thank tou for that book متشکرم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
to bring to book بازخواست کردن از
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
text book رساله
log book رخداد نامه
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
book keeping حسابداری [حسابداری]
telephone book راهنمای تلفن
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
word book واژه نامه
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
spine of the book تیرهپشتیکتاب
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
exercise book کتابتمرین
guest book دفترچهمیهمانها
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
phone book کتاب راهنمای تلفن
mass book زادالمعاد
he stole my book کتابم را دزدیدند
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
herd book نسب نامه حیوانی
book debts بدهی دفتری
mass book کتاب نماز سالیانه
letter book کتاب رونوشت
letter book رونوشت نامه
journal book دفتر گزارش روزانه
job book کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
blue book هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book کتاب ابی
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
book cost هزینه ثبت شده در دفتر
class book کتاب کلاسی
cheque book دسته چک
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account دفترحساب
book of account دفتر روزنامه
book of account دفتر کل
book move حرکت کتابی شطرنج
book marker چوب الف
book marker نشان لای کتاب
book review انتقاد از کتاب
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
book draw تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com