Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
pick a cherry
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
Other Matches
cherry
ضربه ناموفق
cherry
گیلاس
sour cherry
درخت گیلاس
sour cherry
البالو
winter cherry
کاکنج عروس پس پرده
cherry pit
هسته گیلاس
cherry rivet
پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
cherry laurel
غار گیلاس
cherry brandy
عرق الوبالو
cherry bob
گیلاس گوشوارهای
black cherry
الوبالو
morella cherry
گیلاس دم دراز
cherry tree
درخت گیلاس
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
white heart cherry
گیلاس درشت گیلاس پیوندی
pick up
یارگیری
pick out
انتخاب کردن دریافتن
pick over
چیدن
pick over
برگزیدن
pick up
برچیدن
pick up
برداشتن
to pick up
برداشتن
pick up
سوار کردن مسافر
to pick off
یکی یکی باتیرزدن
to pick off
کندن
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
to pick off
چیدن
to pick at any one
از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to have one's pick
انتخاب کردن
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
pick up
کندن منظم کردن
to have one's pick
برگزیدن
pick up
اشنا شدن
pick up
بدست اوردن
to pick off
تک تک انداختن
to pick on
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
pick up
<idiom>
دریافت کردن
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up
<idiom>
تمیز ،مرتب کردن
pick up
<idiom>
اتفاقی
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
pick up
<idiom>
دستگیر کردن شخص
pick up
<idiom>
برداشتن چیزی ازروی زمین
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
pick out
<idiom>
انتخاب کردن
pick on
<idiom>
حرف بد به کسی زدن
pick-me-up
<idiom>
بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
to pick on
عیب جویی کردن از
to pick out
جدا کردن
to pick out
سوا کردن برگزیدن
to pick out
باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick thanks
خود شیرینی کردن
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
to pick up
برچیدن
to pick up
سوارکردن
to pick up
پیدا کردن
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
When should I pick you up?
کی عقب شما بیایم؟
To pick on someone . To have it in for someone .
با کسی لج افتادن
pick out
جدا کردن
pick
خلال گوش
pick me up
نوشابه مقوی
pick-me-up
نوشابه مقوی
pick
کلنگ
pick-up
کندن
pick
عیبجویی کردن
pick
ناخنک زدن
pick
بازکردن
pick
نوک زدن به برگزیدن
pick
خلال دندان بکاربردن
pick
باخلال پاک کردن
pick
کلنگ زدن و
pick
که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick
چند کاره
pick
هرنوع الت نوک تیز
pick
خلال دندان
pick
کلنگ دو سر
pick
کلنگ زدن
pick
مضراب
pick
سیستم عامل چند کاربره
pick
زخمه
pick
کندن
pick off
رد شدن از راننده دیگر
pick at
خرده گرفتن بر
pick off
چیدن
pick-up
پیک اپ
pick
کلنگ
pick
چیدن
pick
دزدیدن
pick off
یکی یکی با تیر زدن
pick at
بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
Pick on someone your own size.
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
To pick up a passenger.
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
pick-up arm
دستهبلندشونده
Afro pick
شانه مخصوص فر
Don't pick on me.
سر به سر من نگذار.
pick-up artist
مرد زن پرست
pick-up artist
مشتاق زن
pick up the tab
<idiom>
صورت حساب کسی را پرداختن
To pick at ones food .
از روی سیری خوردن
pick-ups
پیک اپ
pick-ups
کندن
pick someone's brains
<idiom>
اطلاعات دقیق به کسی
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
to pick up women
<idiom>
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
pick-up artist
مردلاس زن
pick-up artist
زن دنبال کن
pick a quarrel
<idiom>
باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
pick to pieces
سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick wickian
ساده بی تکلف
pick wickian
روشن بین
pick's disease
بیماری پیک
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
magnetic pick up
پیک اپ مغناطیسی
pick up health
بهبود یافتن
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
pick's syndrome
بیماری پیک
ice pick
چکش یخ شکن
pick wickian
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
pick to pieces
پاره پاره کردن
pick of the basket
گل سرسبد
pick and steal
ناخنک زدن
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
pick and choose
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
pick a back
برپشت
pick a back
بردوش
pick up oneself
خود را نگه داشتن
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
pick up the pieces
زمین را شکستی اردهاراریختی
to pick a hole in
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کندن در
pick's syndrome
نشانگان پیک
to pick rags
کهنه برچینی کردن
to pick to piece
پاره پاره کردن
to pick to piece
سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
toe pick
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
tooth pick
خلال دندان دندان کاو
pick-me-ups
نوشابه مقوی
ear pick
گوش پاک کن
ice pick
یخ خرد کن
to pick a hole in
عیبجویی کردن از
to pick and choose
درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
inductive displacement pick up
پیک اپ القائی
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
To pick somebodys pocket.
جیب کسی را زدن
To pick flowers(fruit).
گل ؟(میوه ) چیدن
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
These football players are the pick of the bunch .
این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
سر وگوشی آب دادن
to pick up somebody
[to find sexual partners]
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com