Dictiornary-Farsi | pieces of advice | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 122 (7 milliseconds)

English	Persian
pieces of advice	آگاهیها
pieces of advice	پندها
pieces of advice	مشورتها
pieces of advice	اندرزها


Other Matches

advice	آگاهی
advice	نصیحت
to ask somebody's advice	با کسی مشورت کردن
advice	نظر
advice	مصلحت
advice	صوابدید
advice	رایزنی
advice	اطلاع
advice	ابلاغیه
advice	اعلامیه
My advice is ...	پیشنهاد من این است ...
to ask somebody's advice	از کسی نظر خواستن
e. advice	نظر متخصص
advice	مشورت
advice	عقیده
advice	اندرز
advice	پند
advice	خبر
take to pieces	پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
pieces	عدد
go to pieces	خرد شدن
pieces	سکه نمونه
pieces	قطعه ادبی یاموسیقی
pieces	یک تکه کردن
pieces	وصله کردن
in pieces	تیکه تیکه
in pieces	شکسته
pieces	فقره
pieces	مهره پارچه
to go to pieces	خردشدن
pieces	دانه
pieces	قطعه
pieces	تکه
pieces	نمایشنامه قسمت بخش
go to pieces <idiom>	کنترل خودرا از دست دادن
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
to pieces <idiom>	خرد وخمیر شدن
pieces	اسلحه گرم
pieces	قبضه توپ یا تفنگ
pieces	قبضه سلاح
pieces	طغری
pieces	پاره
pieces	قسمت
pieces	سوار
pieces	جزء
pieces	طغرا
pieces	کمی
To take something to pieces.	دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
pieces	مهره شطرنج
pieces	ترکیب کردن
pieces	جورشدن
pieces	قدری
[piece of ] advice	آگاهی
[piece of ] advice	نصیحت
[piece of ] advice	پند
[piece of ] advice	مشورت
[piece of ] advice	اندرز
On my doctors advice.	بنا به توصیه پزشکم
to seek advice	مشورت کردن
to seek advice	نظر خواستن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to take medical advice	با پزشک مشورت کردن
The best advice is, not to give any <idiom>	بهترین اندرز ندادن آن است
To act on an advice .	پند و اندرزی را بکار بستن
follow my advice	پند مرا گوش گیرید
debt advice	اعلامیه بدهکار
credit advice	اعلامیه بستانکار
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advice of fate	اعلام وضعیت
advice note	یادداشت اطلاع
advice note	دستورپیش پرداخت
advice note	حواله پیش پرداخت
advice code	کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
i profited by his advice	از پند
i profited by his advice	از نظر او استفاده کردم
seeking advice	استفتاء
seeking advice	matter religious or alegal on
advice code	کد قراردادی
a piece of advice	یک راهنمایی
letter of advice	آگهی
legal advice	مشورت یا نظر قضایی
i was benefited by his advice	از اندرز او سود بردم
pieces of information	چندها تکه اطلاعات
[pieces of] information	اطلاعات
antagonism of pieces	مواجهه سوارهای هم ارزش شطرنج
to break to pieces	خرد کردن
to break in pieces	خردکردن
set pieces	قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
pull to pieces	سخت انتقاد کردن
pull to pieces	خرد کردن
pick up the pieces	زمین را شکستی اردهاراریختی
pick to pieces	سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick to pieces	پاره پاره کردن
minor pieces	سوارهای سبک شطرنج
major pieces	سوارهای سنگین شطرنج
to pound to pieces	خرد کردن
break in pieces	خرد کردن
to break to pieces	شکستن
to cut in pieces	تکه تکه کردن
To go to pieces . To be battered.	آش ولاش شدن ( خرد شدن )
to tear to pieces	دریدن
to tear to pieces	پاره پاره کردن
to pull to pieces	عیب جویی کردن از
to pull to pieces	خرد کردن
to pull to pieces	از هم جداکردن
to pull to pieces	از هم سوا کردن
to cut in pieces	خردکردن قاش قاش کردن
to part in pieces	پاره پاره کردن
to cut to pieces	پاره پاره کردن
Citizens' Advice Bureau	دفترمشاوره
a quick word of advice	یک راهنمایی کوچک
to obtain legal advice	مشاوره حقوقی دریافتن
He takes my advice. He listens to me.	از من حرف شنوایی دارد
small pieces of bread	خرده یاریزه نان
to dash a vessel to pieces	فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
connection of loom pieces	متصل کردن قطعات دار [قالی]
What advice would you give to someone starting up in business?	چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟