Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
piggy back traffic
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
Other Matches
piggy back
کیسه مهمات
piggy back
کیسه حمل بار
piggy back
توپ محمول
piggy
خوک بچه
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
piggy bank
قللک
piggy wiggy
بچه خوک
piggy wiggy
بچه کثیف
piggy in the middle
بازیخرسوسط
back to back credit
اعتبار اتکایی
back to back housing
خانه ی پشت به پشت
traffic
امد و شد حمل و نقل
traffic
تجارت غیرقانونی
traffic
تجارت هدایت شده
traffic
انتقال دریانوردی
traffic
نقل
traffic
تجمع مدافعان
traffic
تجارت
traffic
مبادله کالا
traffic
حرکت سیر
traffic
گذشتن
traffic
مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic
داده پیام دریافتی
through traffic
عبور یکسره
through traffic
شد امد ترانزیتی
through traffic
امد و رفت ترانزیتی
through traffic
ترافیک ترانزیتی
two-way traffic
محلعبوردوطرفه
one-way traffic
عبوریکطرفه
traffic
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic
تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
traffic
داد وستدارتباط کسب
traffic
کالا
traffic
شد وامد
traffic
امد وشد رفت وامد
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
مخابره
traffic
امد وشدکردن
traffic
تردد کردن
traffic
امد و رفت
traffic
عبور و مرور
traffic
رفت و امد
traffic
ترافیک
traffic
امد و شد
street traffic
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
telecommunication traffic
ترافیک ارتباطات
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
outgoing traffic
جاده به راستای بیرونی
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
merging traffic
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
emerging traffic
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
telephone traffic
ترافیک تلفنی
traffic congestion
راهبندان سنگین
railway traffic
امد و شد راه اهن
dense traffic
ترافیک سنگین
stop-and-go traffic
ترافیک سپر به سپر
airfield traffic
عبورو مرور در فرودگاه
tidal traffic
شد امدنابرابر
tidal traffic
امد و شد ناقرینه
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
street traffic
ترافیک
[جاده]
inbound traffic
مسیر خارج از کشور
induced traffic
ترافیک القایی
local traffic
رفت و امد محلی
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic
رفت و امداتومبیلها
to regulate the traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
traffic lane
یک خط جاده برای یک مسیر
moving traffic
ترافیک در حال حرکت
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
traffic designer
نقشه کش رفت و امد
There is heavy traffic.
ترافیک سنگین است.
road traffic
امد وشد خیابان
road traffic
ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic
رفت و امد خیابان
The traffic is heavy.
ترافیک سنگین است.
railway traffic
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
turning traffic
ترافیک پیچ دار
public traffic
رفت و امد همگانی
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
transit traffic
عبور ترانزیتی
traffic lane
خط شد امد
airfield traffic
عبور و مرور فرودگاه
traffic lane
مسیر عبور و مرور
traffic intensity
شدت عبور و مرور
traffic induit
شد امد القایی
traffic induit
ترافیک القایی
traffic flow
کشش عبور ومرور
traffic flow
کشش ترافیک
traffic density
پرپشتی شد امد
traffic density
سنگینی شد امد
traffic island
بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
traffic density
فشار امد وشد
traffic density
تراکم امد و شد
traffic density
شدت عبور و مرور
traffic density
تراکم عبور و مرور
traffic density
تکاشف عبور و مرور
traffic paint
خط کشی راه
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
traffic peak
تیزه شد امد
traffic volume
بار شد و امد
traffic volume
حجم امد و شد
traffic stud
گلمیخ چهارگوش
traffic stud
سنگ راه
traffic stream
جریان امد و شد
traffic signal
نشانه روشن
traffic signal
چراغ راهنمایی
traffic signal
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic sign
علامت عبور و مرور
traffic sign
تابلو نشانه گذاری
traffic sign
لوحه نشانه گذاری
traffic stream
جریان رفت و امد
traffic sign
تابلو علایم
traffic release
ساعت عبور ازاد خودروها
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic cut
گره شد امد
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
bus traffic
عبور و مرور اتوبوسها
gyratory traffic
امد و شد چرخنده
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
eligible traffic
حد عبورمجاز مسیرها
freight traffic
رفت و امد بار
traffic lights
چراغ راهنمایی
traffic jam
ترافیکوراهبندانسنگین
generated traffic
شد امد ایجادی
traffic light
چراغ راهنمایی
bus traffic
رفت و امد اتوبوسها
container traffic
تراکم حمل و نقل کانتینرها
heavy traffic
ترافیک سنگین
gyratory traffic
شد امدچرخشی
air traffic
رفت و آمد هواپیمایی
density of traffic
تراکم رفت و امد
traffic lanes
خطترافیک
traffic control
کنترل عبور و مرور
traffic warden
فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic control
کنترل ترافیک
traffic control
کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
traffic circle
دایرهی یک طرفه
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
traffic circles
دایرهی یک طرفه
traffic court
دادگاه عبور و مرور
merging traffic
ترافیکخیابانفرعیاتوبان
density of traffic
پر پشتی امد و شد
density of traffic
تراکم ترافیک
to regulate the flow of traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
rush-hour traffic
وقت شلوغ رفت و آمد
domestic air traffic
رفت وامد هواپیماهای داخلی
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
broken traffic line
خط چین برای امد و شد
broken traffic line
خط گسسته برای امد و شد
traffic on public roads
ترافیک
[جاده]
traffic on public roads
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
to bring traffic to a standstill
ترافیک را متوقف کردن
to obstruct
[tie up]
(the) traffic
مانع ترافیک شدن
daylight traffic line
خط منع ایاب ذهاب روزانه
a low-traffic road
خیابان کم رفت و آمد
to obstruct
[tie up]
(the) traffic
رفت و آمد را سد کردن
continuous traffic line
خط پیوسته امد و شد
continuous traffic line
خط پر امد و شد
commercial road traffic
ترافیک جاده تجاری
road traffic offences
جرائم راهنمایی و رانندگی
air-traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
traffic signals ahead
چراغراهنمایپیشرواست
goods traffic
[British E]
حمل و نقل بار
air traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
to block
[hold up]
(the) traffic
ترافیک را نگه داشتن
goods traffic
[British E]
رفت و آمد بار
rush-hour traffic
ساعت شلوغی ترافیک
air traffic section
قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
telephone traffic recorder
ثبات ترافیک
high speed traffic
ترافیک سریع
high speed traffic
رفت و امدسریع
high speed traffic
امد شد سریع
airport traffic area
منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
air traffic regulation and identificatio
سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
air traffic control clearance
اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
in the case of traffic jam
[congestion]
هنگام راهبندان سنگین
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
single lane
[file]
traffic
ترافیک تک خطی
to divert
[British E]
/ detour
[American E]
[the]
traffic
منحرف کردن ترافیک
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
to back up
یاری یاکمک کردن
Welcome back.
رسیدن بخیر
back up
دور زدن
[با اتومبیل]
to keep back
دفع کردن پنهان کردن
to get back
دوباره بدست اوردن
to look back
سرد شدن
to back out of
دبه کردن
to look back
از پیشرفت خودداری کردن
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com