Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English
Persian
pilot rudder
تیغه سکان مانور ناو
Other Matches
rudder
سکان
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudder
تیغه سکان
rudder
سکان عقب هواپیما
rudder
باله عقب هواپیما
rudder
مکان عمودی متحرک
off take rudder
سکان برداشتن
balanced rudder
سکان متعادل
kitchen rudder
سکان کروی
rudder pedal
پدالسکان
diving rudder
1 hydroplane
rudder bar
فرمان
rudder bar
فرمان هواپیما
rudder indicator
نشانگر تیغه سکان
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
shift the rudder
تغییر دادن سکان
shift the rudder
معکوس کردن سکان
standard rudder
51 درجه سکان
put on rudder
سکان گذاشتن
the rudder of a ship
سکان کشتی
upper rudder
سکانفوقانی
co pilot
کمک خلبان
pilot
راندن ازمایشی
first pilot
خلبان اول
first pilot
سرخلبان سرملوان
pilot
زبان پایلوت
pilot
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot
پیلوت چراغ راهنما
pilot
ناوبری کردن
pilot
راهنمای ناو راهنمایی کردن
co-pilot
کمک خلبان
pilot
رهبر
pilot
لیدر
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot
خلبان
pilot
رهبری کردن خلبانی کردن
pilot
راهنمای ناوبری
pilot
راننده قایق روی یخ
pilot
پیلوت
pilot
ناخدا
pilot
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilot
Teaching or InquiryLearning Programming یک زبان برنامه نویسی
pilot
راننده
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
pilot production
تولید نمونه
pilot study
بررسی مقدماتی
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
reference pilot
نمونه مرجع
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
pilot's trace
کالک دستی خلبان
pilot valve
سوپاپ تنظیم
pilot's trace
کالک راهنمای خلبان هواپیما
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot
خلبان چرخبال
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot
خلبان هلیکوپتر
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
paragliding pilot
خلبانپاراگلایدور
pilot lights
پیلوت
pilot lights
شمعک
pilot lights
افروزک
pilot plant
کارخانه نمونه
pilot plant
کارگاه نمونه
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
pilot cell
پیل راهنما
pilot burner
پیلوت
pilot burner
چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
pilot brush
زغال راهنما
pilot book
direction sailing
pilot bearing
بلبرینگ لغزنده
pilot bearing
بلبرینگ کلاج
pilot ballon
بالون اکتشافی
pilot charges
هزینههای راهنما
one should not drop the pilot
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
pilot house
اطاق سکان
pilot officer
ستوان دوم هوایی
pilot motor
موتور کوچک
pilot model
مدل ازمایشی
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model
نمونه ازمایشی
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pilot master
سر راهنما
automatic pilot
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
pilot house
پل فرماندهی
pilot injection
تزریق مقدماتی
pilot lamp
لامپ خبر
pilot lamp
لامپ کنترل
pilot lamp
لامپ پیلوت
pilot gas tube
پیلوتلولهگاز
clutch pilot bearing
زغال کلاچ
clutch pilot bearing
بلبرینگ کلاچ
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
pilot line production
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com