Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
pipe bending device
لوله خمکن
Other Matches
bending device
کج گیر
bending
خمشی
bending
خمیدگی
bending
خمش
bending moment
لنگر خمشی
biaxial bending
خمش دومحوری
bending vibration
ارتعاش خمشی
bending test
ازمایش خمش ازمون تا کردن
bending strength
مقاومت خمشی
bending over test
ازمایش چین خوردگی
bending test
ازمون تاشوندگی
bending test
ازمون خمش
bending moment
گشتاور خمشی
bending stress
تنش خمشی
strength in bending
مقاومت خمشی
circular bending
خمش خالص
uniaxial bending
خمش یک محوری
plane of bending
صفحه خمش
pure bending
خمش خالص
pure bending
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
simple bending
خمش ساده
bending stress
خستگی خمشی تلاش خمشی
bending angle
زاویه خمش
uniaxial bending
خمش مستقیم
bending energy
انرژی خمشی
bending moment
کنگر خمشی
compound bending
خمش مرکب
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
unsymmetrical bending
خمش غیرمتقارن
beam bending press
پرس خم کننده میله
bending impact test
ازمایش ضربه خمشی
bending fatigue strength
مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
additional bending moment
لنگر خشمی مکمل
fatigue bending test
ازمایش خمش دائمی
negative bending moment
لنگر خمشی منفی
light ray bending
انحراف شعاع نور
fatigue bending machine
دستگاه خمش دائمی
transverse bending test
ازمایش خمش عرضی
wire bending test
ازمون خم کردن سیم
transverse bending strength
استحکام خمشی
cold bending test
ازمون خمشی سرد
backward bending supply curve
منحنی عرضه به عقب خم شونده
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
دستگاه
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device name
نام دستگاه
device
ضامن
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
وسیله
device
عامل
device
دستگاه اسباب وسیله
device
تجهیزات
device
اپارات
device
فزاره
device
چاشنی
device
خارضامن
device
ابزار
device
اسباب
device
شعار دستگاه
device
اختراع
device
تمهید
device
شیوه
device
الت
device
وسیله جانبی
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
حیله
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
PRN برای پورت چاپگر
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
pipe
ل وله
pipe A
لولهA
pipe
میله
pipe
نی
pipe
نای فلوت
pipe
چپق
pipe up
<idiom>
بلندتر صحبت کردن
pipe
پیپ
pipe B
لولهب
pipe
لوله حمل موادنفتی
pipe
ساقه توخالی گیاه نی زدن
pipe
معمولا
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe
نشانهای
pipe down
حرف نزدن
pipe down
راحت باش دادن ساکت شدن
down pipe
ناودان
pipe
لوله
pipe down !
<idiom>
ساکت باش!
pipe up
به سخن پرداختن
pipe up
شروع به نی زدن کردن
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
pipe
لوله کشی کردن
pipe
صفیرزدن
pipe down
سوت خاموشی ناو
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
pipe
فلوت زدن
pipe
با صدای تیز و زیر حرف زدن
pipe
نی زنی
pipe down
خاموشی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
storage device
دستگاه انبارش
firing device
ماسوره مین
gripping device
متعلقات گیره و بست
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه ذخیره
discrete device
دستگاه گسسته
display device
دستگاه نمایش
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
synchronous device
دستگاه همزمان
drawing device
دستگاه ترسیمه
synchronous device
دستگاه همگام
symbolic device
دستگاه سمبلیک
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
firing device
عامل منفجرکننده
storage device
دستگاه انباره
storage device
انباره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
sighting device
وسیله نشانه روی
pull device
ماسوره کشش مین
pressure device
عامل فشاری مین
output device
دستگاه خروجی
overcurrent device
دستگاه حفافت
pressure device
ماسوره فشاری
overload device
فیوز گرمایی
pointing device
دستگاه اشاره گر
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
point device
بی عیب
point device
کاملا راست
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
point device
بسیار درست
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
pull device
عامل کششی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
sequential device
دستگاه ترتیبی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
ignition device
وسیله احتراق
illuminating device
تجهیزات روشنایی
safety device
خارضامن
safety device
ضامن
safety device
دستگاه ضامن
input device
دستگاه ورودی
logic device
دستگاه منطقی
mapping device
دستگاه نگاشت
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
lifting device
ابزار بالا بر
passive device
دستگاه منفعل
timing device
ساعتی
fastening device
پوچگیره
binary device
دستگاه دو حالته
firing device
ماسوره
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
communication device
دستگاه ارتباطی
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
clamping device
وسایل قید و بست
timing device
وسیله
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
warning device
وسیلههشدار
bistable device
دستگاه دوپایا
physical device
ابزار مادی
military device
اسباب ارتشی
audio device
دستگاه سمعی
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
locking device
ابزار
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
dedicated device
دستگاه اختصاصی
analog device
دستگاه قیاسی
active device
دستگاه کنشی
active device
دستگاه فعال
device driver
محرک دستگاه
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device independence
مستقل از دستگاه
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device status
وضعیت دستگاه
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com