Dictiornary-Farsi | pipe organ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
pipe organ	ارغنون لولهای
pipe organ	ارگ نی دار


Other Matches

organ	ارگ
organ	ارگان
organ	الت وسیله
organ	اندام
organ	عضو
organ	ارغنون
organ inferiority	حقارت اندامی
organ eroticism	شهوت اندامی
olfactory organ	اندام بویایی
olfactory organ	عضو بویایی
house organ	مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
hollow organ	عضو مجوف وتوخالی
hand organ	اکوردئون
hand organ	ارگ دستی
genital organ	الت تناسلی
end organ	اندام انتهایی
electric organ	اندام برقزن
congested organ	عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
organ loft	ارغنون گاه
organ loft	جای ارگ
organ loft	غرفه ارگ
organ console	قسمتهایکنسول
mechanism of the organ	مکانیزم ارگان
mechanism of the organ	نظام تشکیلات
terminal organ	اندام پایانی
sense organ	اندام حسی
sense organ	عامل احساس
sense organ	عضو حس
reed organ	یکنوع الت موسیقی بادی
organ transplantation	پیوند عضو
organ system	دستگاه
organ pleasure	لذت اندامی
organ of the body	عضو بدن
organ of corty	اندام کورتی
sexual organ	عورت
organ-grinder	نوازنده سیار ارگ دستی
organ grinder	نوازنده سیار ارگ دستی
mouth organ	ارغنون دهنی
organ-grinders	نوازنده سیار ارگ دستی
mouth organ	ساز دهنی
barrel organ	نوعی ارغنون اکوردئون
barrel organ	ارگ دندهای
great organ manual	عضوبزرگدستی
choir organ manual	دستهتنظیمکر
swell organ manual	قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
sexual organ of a man	احلیل
sexual organ of either sex	الت تناسلی زن یا مرد
sexual organ of either sex	فرج
golgy tendon organ	اجسام گلژی
golgy tendon organ	اندام گلژی
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان
The human brain is a complex organ .	مغز انسان عضو پیچیده یی است
pipe	چپق
pipe	لوله کشی کردن
pipe	نای فلوت
pipe	صفیرزدن
pipe	نی زنی
pipe	با صدای تیز و زیر حرف زدن
pipe	فلوت زدن
pipe	نی
down pipe	ناودان
pipe	ل وله
pipe	لوله
pipe	نشانهای
pipe	میله
pipe	لوله حمل موادنفتی
to pipe up	زدن یا خواندن اغاز کردن
pipe	معمولا
pipe	که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe	پیپ
pipe down	بوسیله شیپور یا نای
pipe	ساقه توخالی گیاه نی زدن
pipe B	لولهب
pipe down	راحت باش دادن ساکت شدن
pipe down	سوت خاموشی ناو
pipe down	حرف نزدن
pipe A	لولهA
pipe down	خاموشی
pipe up <idiom>	بلندتر صحبت کردن
pipe down ! <idiom>	ساکت باش!
pipe up	شروع به نی زدن کردن
pipe up	به سخن پرداختن
screen pipe	لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
pipe line	خط لوله
reed pipe	لوله یا نای الات موسیقی بادی
pipe light	تیکه چوبی که با ان پیپ یاچپق را اتش میزنند
quail pipe	تیپچه
pipe laying	لوله کشی
return pipe	لوله برگشت
reed of a pipe	زبانه نی
reducing pipe	لوله احیاء کننده
pipe wrench	اچار لوله بازکن
pipe vice	لوله گیر
pipe tongs	لوله گیر
pipe the side	فرمان تجمع گارد احترام
pipe the side	تجمع گارد احترام
pipe straightner	لوله راستکن
pipe wrench	اچار لوله
pipe stem	چوب چپق
pipe stem	چوب پبپ
pipe reticulation	لوله کشی
pipe layer	لوله کش
pipe outlet	ابگیر لولهای
pression pipe	لوله فشاری
quail pipe	تیپچه بلدرچین
rainwater pipe	ناودان
pipe wrench	لوله گیر
hydraulic pipe	خط لوله هیدرولیکی
pipe cleaner	لوله پاک کن
pipe cleaner	سیم لوله چپق پاک کن
front pipe	لولهجلو
drone pipe	نیزنبوری
drill pipe	لوله حفرکن
discharge pipe	لولهتخلیه
wind pipe	لوله هوا
wind pipe	لوله هواکش
wind pipe	نای
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
perforated pipe	لولهسوراخدار
pipe coupling	جفتسازلوله
cast pipe	لوله چدنی
water pipe	قلیان
exhaust pipe	لوله اگزوز
pipe dream <idiom>	نقشه غیر عقلانی
surface pipe	لولهسطحی
pipe tools	وسایلپیپ
pipe threader	ریسمانمیله
pipe section	قسمتلوله
pipe rack	چنگکپیپ
pipe end	تهلوله
pipe diffusers	لولهمنتشرکننده
water pipe	تنبوشه
water pipe	لوله اب
waste pipe	لوله زهکش
supply pipe	لوله ابرسانی
suction pipe	لوله مکنده
suction pipe	لوله مکش
stoneware pipe	لوله سفالینه
stoneware pipe	لوله سرامیکی
steel pipe	لوله فولادی
split pipe	نیم لوله
split pipe	ناو
soil pipe	لوله فاضل اب مستراح
socket pipe	لوله مفصلی
tail pipe	لوله اگزوز
warning pipe	لوله خبر
warning pipe	لوله سرریز
vent pipe	لوله هواکش
vent pipe	لوله تهویه
tuning pipe	نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
to smoke a pipe	پیپ یا چپق کشیدن
to pull at a pipe	با کوشش اب از لولهای کشیدن
to puff at a pipe	پک زدن به پیپ یا چپق
to puff a pipe	پک زدن به چپق
to pipe one's eye	گریه کردن
the pipe thawed	یخ توی لوله اب شد
sewer pipe	لوله فاضلاب
pipe fitting	لوله کشی
flanged pipe	لوله لبه دار
drilling pipe	سوزن حفاری
drain without pipe	زهکشی بدون لوله
drain pipe	لوله زهکشی
drain pipe	لوله
discahrge pipe	لوله تخلیه
copper pipe	لوله مسی
concrete pipe	لوله سیمانی
concrete pipe	لوله بتنی
clay pipe	لوله سفالی
dry pipe	لوله بخار خشک
earthenware pipe	لوله سفالین
earthenware pipe	تنبوشه
feed pipe	لوله تغذیه
exhaust pipe	لوله خروجی
exhaust pipe	لوله خروج بخار یا دود
eduction pipe	لوله تخلیه یاکشش
education pipe	لوله تخلیه
earthenware pipe	گنگ کول
clay pipe	تنبوشه
clay pipe	گنگ
blast pipe	لوله دم
pipe die	حدیده
ascension pipe	مجرای شیب دار
ascension pipe	کانال سرازیری
articulated pipe	لوله تاشو
air pipe	لوله هوا
pipe dreams	امیدواهی
pipe dreams	نقشه خیالی و موهوم
pipe dream	امیدواهی
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind pipe	لوله کور
blow pipe	بوری
chain pipe	لوله زنجیر
chain pipe	دهانه چاله زنجیر
casing pipe	لولههای غیرمشبک چاه
bustle pipe	لوله حلقوی
branch pipe	پنجه اگزوز
bowl of a pipe	سر چپق
boring pipe	لوله حفاری
blow pipe	تفنگ بادی
blow pipe	نتیجه ه شیشه گری