English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
pitch of arch خیز قوس
pitch of arch خیز طاق
Other Matches
to pitch in جدادست بکارشدن
pitch نواک
pitch قطران
pitch قیر اندودکردن
pitch گام سیم پیچی
pitch طول طناب کوهنوردی
pitch بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch زمین بازی
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch upon انتخاب کردن
pitch in <idiom> به چیزی پول یا کمک دادن
pitch in با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch in شروع به خوردن غذاکردن
pitch into به خوراک حمله کردن
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch شیب
pitch نصب کردن
pitch خیمه زدن برپاکردن
pitch استوارکردن
pitch زیروبمی صدا
pitch دانگ صدا
pitch جای شیب پلکان
pitch قیر
pitch پرتاب
pitch ضربت باچوگان نصب
pitch استقرار
pitch اوج پرواز اوج
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch توپ را زدن
pitch گام
pitch میل
pitch زفت
pitch سرازیری
pitch تفاله قطران
pitch ته مانده تقطیر
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch چادرزدن
pitch خیمه زدن
pitch تن صدا
pitch درجه
pitch زیر و بمی
pitch پرتاب کردن
track pitch گام شیار درجه شیار
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch گام پر
feathering pitch گام فدر
geometric pitch گام هندسی
track pitch فاصله شیار
tooth pitch گام شیار
tooth pitch گام دندانه
grid pitch گام شبکه
theoretical pitch گام تئوریک
to pitch on one's head از سر پرت شدن
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
feed pitch گام پیش بری
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
fractional pitch گام کسری
pitch a tent <idiom> چادرزدن
To pitch a tent. چادر زدن
fever pitch فوقالعادههیجانانگیز
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch pica
character pitch type elite
coil pitch گام پیچک
cyclic pitch گام دورانی
diameter pitch قطر گام
diametral pitch گام قطری
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch درجه نقطه
effective pitch گام موثر
perfect pitch رجوع شود به pitch absolute
winding pitch گام سیم پیچی
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
standard pitch گام استاندارد
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
pitch and toss بازی بیخ دیواری
pitch cap کلاه زفت
pitch circle دایره گام
pitch coal ذغال سنگ قیری
pitch control کنترل گام ملخ
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark تاریک
pitch dark قیرگون
pitch dark سیاه
pitch diameter قطر گام
pitch diameter قطر جناح
pitch diameter قطر پهلو
pitch and toss نوعی بازی شیر یاخط
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch a yarn قصه گفتن
reverse pitch گام معکوس
mineral pitch اسفالت
mineral pitch قیر معدنی
pole pitch گام قطب
nominal pitch گام اسمی
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch resin لبان شامی
pitch pine شجرالقطران
pitch pine کاج قیری
pitch of spiral پای پیچ
pitch of poles گام قطبها
pitch macadam سنگریزه قیر
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
back pitch گام خور پیچک
pitch black قیرگون
pitch-and-toss شیر یا خط
pitch-black خیلی سیاه
pitch wheel چرخکوککردن
absolute pitch زیر و بمی مطلق
pitch black خیلی سیاه
pitch-black قیرگون
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
cyclic pitch control کنترل گام دورانی
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
tough pitch copper مس چقرمه
coal tar pitch قیر ذغال سنگ
pitch of armature winding گام پیچک
adjustable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch قیر قطران ذغال سنگ
controllable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
arch- تاق
arch- : پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
arch- قوس
arch- چفت کمان
arch- چفد
arch- سفت
arch- کمان
arch- چفته
arch- اصلی
arch- موذی رئیس
arch- شیطان
arch موذی رئیس
arch قوس
arch : پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
arch اصلی
arch شیطان
arch : ناقلا
arch قوس بشکل قوس یاطاق دراوردن
arch طاق
arch تاق
arch چفته
arch- : ناقلا
arch- قوس بشکل قوس یاطاق دراوردن
arch- طاق
arch- : کمان
arch کمان
arch سفت
arch چفد
arch : کمان
arch چفت کمان
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
arch-brick آجر سه گوش
arch-rib [قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
arch-ring منحنی باربر
palatoglossal arch کامی
palatoglossal arch قوسزبانی
arch-stone سنگ طاق
arch-truss خرپای طاق
natural arch کمانطبیعی
garden arch چفتباغچه
arch-facade دیواره ی مشبکی
semicircular arch کماننیمدایره
arch-bar [میله ی فلزی زیر قوس آجری]
arch-beam کمرکش شیروانی
arch-brace بست منحنی
types of arch انواعکمان
arch-buttant پشت بند معلق
arch-buttress پشت بند شمشیری
two-hinged arch کماندومفصلی
trussed arch کمانپایهدار
traverse arch قوسعرضی
through arch bridge پلکمانسراسری
fixed arch طاقثابت
bell-arch قوس منحنی
relieving arch طاق کمکی
interlacing arch طاق های متقاطع
triumphal arch خوازه
keel-arch قوس جناغی
segmental arch طاق قوسی
shouldered arch کلید
relieving arch دوردزد
stiffening arch طاق پشتبند
thrust of the arch رانش قوس رانش قوس
three hinged arch قوس سه مفصله
relieving arch جهازه
Florentine arch طاق فلورانسی
flat arch قوس مسطح
arch of aorta قوسآئورت
arch bridge پلقوسدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com