Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (6 milliseconds)
English
Persian
plan targets
اهداف برنامه
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
چیزی را قسطی خریدن
targets
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
اماج
targets
هدف مشخص
targets
هدف گیری کردن
targets
نشان
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
نشانگاه
targets
سپر
targets
نقطه برداشت یا قرائت
targets
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
حد و مرز
targets
هدف فرود هدف شمشیرباز
targets
گل
targets
سیبل
targets
تخته هدف
targets
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
targets
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
targets
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targets
سینه حریف
targets
هدف
targets
تیر نشانه
targets
هدفی که می خواهید به آن برسید
group of targets
گروه اماجها
program of targets
برنامه هدفها
surface targets
هدفهای روی سطح اب
surface targets
هدفهای سطحی
schedule of targets
برنامه هدفها
schedule of targets
برنامه اماجها
program of targets
برنامه اماجها
deep targets
هدفهای عمیق
priority targets
هدفهای دارای تقدم
group of targets
گروه هدفها
deep targets
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
list of targets
لیست اماجها
list of targets
لیست هدفها
monetary targets
اهداف پولی
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
K-plan
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to
بهتر این است که .....
plan
تدبیر اندیشه
plan
خیال
plan
نقشه مسطحه برنگاره
plan
هامن
plan
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
پلان
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
طرح کشیدن یا ریختن
plan
طرح کردن
plan
طرح ریزی کردن
plan
برنامه ریزی کردن
plan
پیش بینی کردن
plan
نقشه
plan
طرح
plan
تدبیر
plan
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
برنامه
plan
نقشه کف
rolling plan
برنامه غلتان
perspective plan
برنامه بلند مدت
secondary plan
طرح ثانوی
key plan
نقشه راهنما
project plan
طرح پروژه
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
prospective plan
برنامه بلند مدت
plan view
دید از بالا
plan of the day
برنامه روزانه ناو
plan of maneuver
طرح مانور
plan of campaign
طرح پیکار
plan of action
طرح عملیات
plan view
نمای بالا
plan implementation
عملی کردن برنامه
plan view
نقشه کف
prestowage plan
طرح باربندی کالاها
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan implementation
اجرای برنامه
plan frame
چارچوب برنامه
sheer plan
نقشه ساختمانی ناو
site plan
نقشه جایگاه
site plan
نقشه محل
open-plan
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
layaway plan
<idiom>
قرض راکم کم پرداختن
interim plan
برنامههای موقت
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
طرح پروانه ای
centralized plan
پلان مرکزی
working plan
نقشه اجرا راهنمای کار
war plan
نقشه جنگی
sliding plan
برنامه لغزان
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan
طرح جنگ
strategic plan
نقشه جنگ
tactical plan
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
طرح عملیات نظامی
tentative plan
طرح ازمایشی
test plan
طرح ازمایش
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
طرح جنگی
ground-plan
[نقشه همتراز با زمین]
partial plan
برنامه جزئی
master plan
نقشه کلیات
contingency plan
طرح احتمالی
deck plan
صفحه پل کشتی
deck plan
افق پل کشتی
detailed plan
برنامه تفصیلی
development plan
برنامه توسعه
development plan
طرح گسترش
development plan
طرح ارایش زمین
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
پیش نویس برنامه
economic plan
برنامه اقتصادی
entry plan
طرح ورود به بندر
entry plan
طرح دخول به سر پل
europen plan
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
طرح عملیات احتمالی
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
master plan
نقشه مجموعه
ground plan
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
شالوده
ground plan
طرح اساسی
ground plan
نقشه مسطحه
ground plan
برنگاره
american plan
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
تصویب نقشه
barrier plan
طرح موانع
cargo plan
طرح بارگیری ناو
collection plan
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
طرح جمع اوری
colombo plan
طرح کلمبو
financial plan
برنامه مالی
fire plan
طرح اتش
fire plan
طرح اتش توپخانه
ordnance plan
طرح اردنانس
installment plan
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
investment plan
برنامه سرمایه گذاری
ordnance plan
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
it was no part of my plan
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan
برنامه ملی
it was no part of my plan
کی جزو نقشه من بود
lesson plan
طرح درس
loading plan
طرح بارگیری خودرو
marshall plan
طرح مارشال
marshall plan
برنامه مارشال
installation plan
نقشه ی نصب
illumination plan
طرح روشنایی منطقه
floor plan
نقشه اشکوب
frequency plan
طرح فرکانس
game plan
استراتژی بازی
general plan
نقشه کلی
part plan
نقشه جزیی
general plan
نقشه عمومی
parking plan
طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan
طرح مبنا
he thought out a plan
تدبیری اندیشید
he thought out a plan
فکری بنظرش رسید
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
flight plan
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
air fire plan
طرح اتش هوایی
negative tax plan
برنامه مالیات منفی
negative tax plan
طرح مالیات منفی
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
constant helm plan
نقشه زیگزاگ
open-plan coach
طرحبازوگن
coordinated fire plan
طرح اتش هم اهنگ شده
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
class improvement plan
طرح بهبودناو
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
class improvement plan
طرح توسعه ناو
documented plan figures
ارقام مستند برنامه
plan position indicator
صفحه رادار ناو یا هواپیما
artillery fire plan
طرح اتش توپخانه
The plan is now in action ( underway ) .
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
His plan miscarried . He missed the target
تیرش بخطا رفت
on the installment plan
[American English]
به اقساط
to buy something on the installment plan
[system]
چیزی را قسطی خریدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com