English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
English Persian
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
Other Matches
director فرنشین
director سرپرست
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director سرپرست تیم بولینگ
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
director هدایت کننده اتش
director مدیر
director رئیس
director اداره کننده
director کارگردان
director هدایت کننده
director عضو هیئت مدیره
director سوی دهنده
director هادی
director برج هدایت تیر
director's chair صندلیمدیر
gun director برج کنترل توپ
stage director مدیر نمایش
salaried director مدیر موفف
director sight زاویه یاب مخصوص هدایت تیر
director sight دوربین هادی
macromind director ماکرومایند دایرکتور
You sure have a nerve to ask become a director. آخر تورا چه ره ریاست
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
meta director هدایت کننده به موقعیت متا
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
director general رئیس کل
director general مدیر کل
director generals رئیس کل
director generals مدیر کل
managing director مدیر عامل
para director هدایت کننده به موقعیت پارا
computer center director مدیر مرکز کامپیوتر
ortho para director هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
Director of Public Prosecutions مسئولپیگردپلیس
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
plane صاف هواپیما
plane مسطح
plane سطح مستوی
plane سطح تراز مسطح
to plane a way or down بارنده صاف کردن
plane صفحه
plane صاف مسطح
plane هموار
plane جهش شبیه پرواز سطح تراز
plane صاف کردن پرواز
plane با رنده صاف کردن
plane رنده کردن
plane هواپیما
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane رنده
plane رویه هموار
plane سطح صاف
plane افقی سطح افق افقی کردن
z-plane صفحه مختلط [ریاضی]
plane سطح هموار
rabbet plane رنده کام کنی
rabbet plane رنده دو راهه
plane wave موج مسطح
sagittal plane صفحه سهمی
polarization plane صفحه قطبش
routing plane رنده کفرند
routing plane رنده تهرند
rolling plane صفحه غلطشی
slip plane سطح لغزش
reflection plane صفحه انعکاس
reflection plane صفحه بازتاب
plane wave موج صفحهای
plane table سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
plane of asymmetry سطح انحراف مسیر
plane of asymmetry سطح مسیر لغزش انحرافی
plane of bending صفحه خمش
sea plane هواپیمایی دریایی
plane of departure سطح قائم تیر
plane of fire سطح تیر
plane of departure سطح قائم مسیر گلوله
plane polarized تابشهای الکترومگنتیک
plane of fire افق مسیرتیراندازی
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
plane of rotation سطح دوران
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
plane of symmetry سطح تقارن
plane of reflection صفحه بازتاب
plane of symmetry صفحه تقارن
plane knife تیغه رنده
sash plane رنده بغل
diving plane پرهزیردریایی
plane figure شکل مسطح
plane projection طرحمسطح
To board a plane. سوار هواپیما شدن
What time does the plane take off? چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
plane [Platanus] درخت چنار
complex plane صفحه مختلط [ریاضی]
torpedo plane هواپیمای اژدر افکن
toothing plane رنده خط گیری
symmetry plane صفحه تقارن
slant plane صفحه مسیر هدف
passenger plane هواپیمای مسافربری
smooth plane رنده صاف کاری
smooth with the plane رنده کردن
smoothing plane رنده پرداخت
smoothing plane رنده دو تیغ
stick plane رنده میله دار
stick plane رنده با تیغه گرد
this line is p to that plane این خط نسبت به ان سطح عموداست
tooth plane رنده دندانه دار
toothing plane رنده خشخاش
scheduled plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
plane iron تیغه نجاری
plane tree درخت چنار
datum plane سطح مبنای ارتفاع
datum plane افق مبنا
datum plane سطح مبنای اب دریا
focal plane افق مار بر کانون عدسی
focal plane صفحه کانونی
frontal plane سطح تاجی
glide plane سطح لغزش
grooving plane رنده کام کنی
grooving plane رنده شیار
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
hand plane رنده کردن دستی
horizontal plane صفحه افقی
horizontal plane صفحه عرضی
transverse plane صفحه افقی
transverse plane صفحه عرضی
image plane سطح تصویر
rebate plane رنده کام کنی
dado plane رنده کام کنی
cutting plane صفحه برش
adjustable plane رنده درجه دار
air plane هواپیما
air plane طیاره
attack plane هواپیمای تک
back plane یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
battle plane هواپیمای جنگی
bedding plane بستره
chord plane صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
cleavage plane سطح مرزی
compass plane رنده سینه
core plane صفحه چنبره ها
cross plane رنده کردن
crossing plane سطح تقاطع
crystal plane سطح کریستالی
crystal plane سطح بلوری
crystal plane صفحه بلور
incidence plane صفحه تابش
plane guard ناو نجات
middle plane صفحه میانتار
moulding plane رنده ابزار
plane geometry هندسه مسطحه
normal plane توزیع نرمال
normal plane صفحه قائم
objective plane سطح افق هدف
objective plane افق هدف
plane iron تیغ رنده
oblique plane سطح مورب
plane angle زاویه مستوی
plane as a pikestaff مانند آفتاب روشن
plane guard ناوگارد نجات
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
focal plane افق کانونی
inclined plane سطح مورب
jointing plane رنده دستگاه
jack plane رنده درشت تراش
inclined plane سطح شیبدار
jack plane رنده بزرگ
inclined plane سطح شیب دار
jack plane رنده دستگاه
incline plane غفلت گاه
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
incline plane سطح مایل
plane of incidence صفحه تابش
jointing plane رنده بلند
body of carpenter's plane کوله رنده نجاری
focal plane shutter صفحهروم دریچهعدسی
backing iron of plane پشت تیغ
mirror plane of symmetry صفحه تقارن اینهای
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
scheduled service plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
to miss a flight [plane] پرواز [خود] را از دست دادن
european type plane رنده فرنگی
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
plane polarized light نور قطبیده مسطح
inclined shear plane سطح برش مایل
plane table map نقشه مسطحه عوارض نما
plane of mirror symmetry صفحه تقارن اینهای
plane sinusoidal wave موج سینوسی صفحهای
negative photo plane سطح افق شیشه عکس
negative photo plane افق شیشه عکاسی
The plane to ... departs at ... o'clock. هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
high focal plane buoy ارتفاعکانونیپروانهراهنمایشناور
General manager . Director general . مدیر کل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com