Dictiornary-Farsi | plaster charge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
plaster charge	خرج شراپنل
plaster charge	خرج انفجاری افشان


Other Matches

plaster	اندود کردن
plaster	مشمع انداختن روی
plaster	ضمادانداختن
plaster	گچ مالیدن
plaster	گچ زدن
plaster	گچ کاری کردن اندود
plaster	خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
plaster	گچ
plaster	دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
plaster powder	گرد گچ
plaster background	دورنمای گچ کاری
plaster background	مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
plaster lime	اهک اندودکاری
sticking plaster	مشمع چسب دار مخصوص روی زخم
mustard plaster	مشمع خردل
plaster finish	اندود گچ
plaster casts	ریخته گری گچی
plaster casts	قالبگیری گچی
plaster casts	گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster cast	ریخته گری گچی
plaster cast	قالبگیری گچی
plaster cast	گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster of Paris	گچ مجسمه سازی
plaster of Paris	گچ زنده
plaster of Paris	گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster of Paris	گچ پاریس
plaster powder	گچ نرم
plaster stone	سنگ گچ
land plaster	گج
land plaster	صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
plaster bat	گچلعابمخصوصفروفسفالی
lime plaster	اندود اهک
plaster works	گچکاری
to plaster any one with praise	تعریف زیادبار کسی کردن
plaster works	گچبری
plaster work	گچکاری
to plaster any one with praise	کسیرا زیاد ستودن
My left leg is in plaster .	پای چپ؟ را گچ گرفته اند
render plaster on the wall	گچ مالیدن
render plaster on the wall	اندود کردن
Patience is a plaster for all sores . <proverb>	صبر,درمان هر دردیست .
smooth plaster surface	پاکیزه کردن
plaster of clay and straw	کاهگل
plaster of lime and ashes	ساروج
plaster cutting knife	کارد گچبری
in the charge of <idiom>	تحت مراقب یا نظارت
in charge <idiom>	مسئول بودن
(in) charge of something <idiom>	مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
take over in charge	تصدی
charge some one with	به عهده کسی گذاشتن
on charge of	به اتهام
in charge <adj.>	پاسخگو
be charge with	متهم شدن به
like charge	شارژ همنام
like charge	قطبهای همنام
in charge	متصدی
in charge <adj.>	مسئول
take over in charge	تحت اختیار دراوردن
charge	دستگاه با ماده منفجره
charge	زیربار کشیدن
charge	وزن
charge	هزینه
charge	خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge	بار
charge	موردحمایت
charge	پر کردن
charge	حمله اتهام
charge	عهده داری
charge	بار مسئولیت
charge	خرج منفجره
charge	عهده دارکردن
charge	متهم ساختن
charge	مطالبه بها
charge	پرکردن
charge	بار الکتریکی
charge	متهم کردن
charge	گماشتن
charge	خرج
charge	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge	خطای حمله
charge	مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge	محفظهای
charge	که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge	وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge	تصدی
charge	بدهکار کردن
charge	عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge	اتهام
charge	بار کردن
charge	شارژ کردن شارژ
charge	حمله به حریف
snow charge	بار برف
soaking charge	بار سولفات زدای
shaped charge	خرج مقعر
sticky charge	خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
spotting charge	خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
space charge	بار پیرامونی
static charge	برق ساکن
space charge	ناحیه بار فضا
statement of charge	اعلام اتهامات
sprining charge	خرج چال کننده یا گود کننده
statement of charge	مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
sticky charge	خرج چسبنده
shaped charge	خرج گود
cratering charge	خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
point charge	بار نقطهای
pole charge	خرج دستکی
pole charge	خرج میلهای
powder charge	خرج باروت
powder charge	خرج پرتاب گلوله
propellant charge	خرج پرتاب
propelling charge	خرج پرتاب
propelling charge	خرج
reduced charge	خرج کمتر یا پایین تر توپ
residual charge	بار الکتریکی مانده
satchel charge	خرج خورجینی
positive charge	بار مثبت
satchel charge	خرج کیسهای
section charge	خرج چند قسمتی
section charge	خرج جزء جزء
spinning charge	بار چرخان
supplementary charge	خرج تکمیلی
charge carrier	حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
export charge	هزینه صادرات
export charge	تعرفه صادرات
import charge	تعرفه واردات
import charge	هزینه واردات
import charge	حقوق واردات
electrostatic charge	بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
physician in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
export charge	حقوق صادرات
elementary charge	بار بنیادی [فیزیک]
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
explosive charge	دستگاه با ماده منفجره
bursting charge	دستگاه با ماده منفجره
to charge the battery	باتری را بار کردن
doctor in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
zero charge potential	پتانسیل بار صفر
volume charge	بار حجمی
unlike charge	قطب غیر همنام
trickle charge	پر کردن اهسته
total charge	بارگذاری کامل
toll charge	باج
to give in charge	سپردن
to give in charge	تسلیم کردن
to charge a gun	خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge	هزینه تلفن
tapering charge	پر کردن شیبدار
surface charge	بار سطحی
charge indicator	اندازهشارژ
baton charge	حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
What's the charge per hour?	کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge	حداقل هزینه
minimum charge	حداقل قیمت
What's the charge per day?	اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week?	اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile?	اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby?	آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day?	کرایه روزانه چقدر است؟
community charge	گونهایمالیات
charge nurse	سر پرستار
charge hand	کارگر معمولی
supplementary charge	خرج یدکی خرج اضافی
partial charge	بار جزیی
detonation charge	خرج تلاش
collection charge	هزینه وصول
coke per charge	ذغال کک شارژ
charge with a fault	تخط ئه کردن
charge pits	چالههای خرج
charge of the electron	بار الکترون
charge neutrality	خنثایی بار
charge neutrality	تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge density	چگالی بار
charge daffaires	شارژدافر
charge d'affaires	شارژ دافر
charge d'affaires	کاردار سفارت
collection charge	هزینه وصول مطالبات
condenser charge	بار خازن
detonation charge	خرج انفجار
detonating charge	چاشنی
detonating charge	خرج منفجر کننده
density of charge	چگالی بار برقی
deep charge	خرج عمیق دریایی
deep charge	خرج گود
cratering charge	خرج تخریب
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge	تهمت متقابله
conservation of charge	بقای بار الکتریکی
charge d'affaires	نایب وزیر مختار
charge d'affaires	نایب سفارت
charge d'affaires	کاردار
bank charge	هزینههای بانکی
accumulator charge	بارگیری اکومولاتور
service charge	سرویس مهمانخانه وغیره
service charge	اضافه کار
service charge	انعام
tas de charge	پاطاق
charge sheets	ورقه حاوی مشخصات متهم