English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
plastic bomb بمب پلاستیکی
plastic bomb بمب خمیری
Other Matches
plastic خمیری نرم
plastic ناکشسان پلاستیک
plastic خمیری مومینه
plastic شکل پذیر
plastic خرج خمیری شکل پلاستیکی
plastic قالب پذیر
plastic نرم
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
plastic پلاستیک مجسمه سازی
plastic ماده پلاستیکی
plastic پلاستیک
plastic خمیری شکل
plastic bombs بمب پلاستیکی
plastic bullet گلولهپلاستیکیکهبرایزخمیکردن
plastic bullet افرادبکارمیرود
plastic explosive مادهانفجاری
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
thermosetting plastic پلاستیک ترموسیتینگ
plastic surgery جراحی ترمیمی و زیبایی
steel to plastic فولاددرپلاستیک
plastic surgery جراحی پلاستیک
plastic insulator عایقپلاستیکی
plastic case جایپلاستیکی
copper to plastic مسقالبشده
plastic bombs بمب خمیری
plastic deformation تغییر شکل خمیری
plastic zone منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
plastic spray رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
plastic analysis محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری
plastic arts صنایع پلاستیکی یا قالبی
plastic clay خاک رس پر مایه
plastic consistency پایداری خمیری
plastic industry صنعت پلاستیک
plastic limit حد خمیری
plastic mortar ملات خمیری
plastic paint رنگ پلاستیکی
plastic spray رنگ پاشیدنی پلاستیکی
wet clay is plastic گل رس نرم که شکل پذیر است
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
laminated plastic material ماده فشرده متورق
plastic refractory clay گل نسوز چسب دار
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
plastic metal deformation تغییر شکل خمیری فلز
synthetic plastic material ماده پلاستیکی مصنوعی
plastic-coated chipboard تختهپلاستیکیشکل
laminated plastic material ماده پلاستیک متورق
bomb out شروع شیرجه از هواپیما
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb غیر رسمی از بین رفتن
bomb بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bomb شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb شکست فاحش
bomb بن بست
bomb مخزن
bomb بمباران کردن
bomb نارنجک
bomb بمب
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
H-bomb بمب هیدروژنی
A-bomb بمباران اتمی کردن
A-bomb با بمب اتمی حمله کردن
A-bomb بمب اتمی
bomb scare اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
leaflet bomb بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
para bomb بمب چتردار
para bomb بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
neutron bomb بمب نوترونی
letter-bomb بمب نامهای
roadside bomb بمب دست ساز
petrol bomb نوعیبمببنزینی
parcel bomb بمبیکهدرونبستهایجاسازیشدهوبهمحضبازشدندربستهمنفجرمیشود
car bomb بمبیکهداخلیا زیر ماشینجاسازیکردهباشند
bomb factory مکانغیرقانونیساختبمب
wooden bomb بمب سالم و بادوام
time bomb بمب ساعتی
bomb disposal از کار انداختن بمب
cluster bomb قالب
cluster bomb کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb کلاستر
atom bomb بمب اتمی
hydrogen bomb بمب هیدروژنی
hydrogen bomb بمب ترکیبی اتمی
cluster bomb لوستر چندشاخه شمش
bomb disposal تخریب بمب
cluster bomb خوشه
cluster bomb دسته
cluster bomb گروه
cluster bomb سنبله دسته کردن
cluster bomb جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb اویز چند شاخه
cluster bomb خوشه مین خوشهای
cluster bomb مین خوشهای
an incendiary bomb بمب اتش زا یا اتش انگیز
depth bomb بمب زیرابی
fusion bomb بمب ذوب کننده
fusion bomb بمب فوزیونی
depth bomb بمب عمل کننده در زیر اب
fission bomb بمب شکافت
fission bomb بمب هستهای
fire bomb بمب اتش زا
fire bomb بمب اتش افروزبنزینی
gas bomb بمب گازی
incendiary bomb بمب اتش زا
bomb cemetery محل تخریب بمبهای عمل نکرده
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
hung bomb بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
glide bomb بمب یا موشک لغزنده در هوا بمب لغزنده
bomb proof ضد بمب
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
bomb reconnaissance شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
fission bomb بمب اتمی
To burst ( exploded) a bomb. بمب ترکاندن
smoke bomb discharger تخلیهبمبدوددار
bomb alarm system سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
bomb release line خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
bomb sighting system سیستم نشانه روی بمب سیستم هدف گیری بمب
bomb release point نقطه رهایی بمب
bomb release line خط رهایی بمب
bomb impact plot بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com