English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
plastic case جایپلاستیکی
Other Matches
plastic قالب پذیر
plastic خمیری مومینه
plastic خمیری نرم
plastic ناکشسان پلاستیک
plastic شکل پذیر
plastic نرم
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
plastic پلاستیک مجسمه سازی
plastic ماده پلاستیکی
plastic پلاستیک
plastic خمیری شکل
plastic خرج خمیری شکل پلاستیکی
plastic bullet افرادبکارمیرود
plastic explosive مادهانفجاری
thermosetting plastic پلاستیک ترموسیتینگ
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
plastic zone منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
plastic spray رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
plastic bullet گلولهپلاستیکیکهبرایزخمیکردن
steel to plastic فولاددرپلاستیک
plastic bomb بمب پلاستیکی
plastic insulator عایقپلاستیکی
copper to plastic مسقالبشده
plastic bombs بمب خمیری
plastic bombs بمب پلاستیکی
plastic bomb بمب خمیری
plastic spray رنگ پاشیدنی پلاستیکی
plastic paint رنگ پلاستیکی
plastic clay خاک رس پر مایه
plastic analysis محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری
plastic consistency پایداری خمیری
plastic deformation تغییر شکل خمیری
plastic mortar ملات خمیری
plastic industry صنعت پلاستیک
plastic limit حد خمیری
plastic surgery جراحی پلاستیک
plastic surgery جراحی ترمیمی و زیبایی
plastic arts صنایع پلاستیکی یا قالبی
laminated plastic material ماده فشرده متورق
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
wet clay is plastic گل رس نرم که شکل پذیر است
plastic refractory clay گل نسوز چسب دار
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
plastic metal deformation تغییر شکل خمیری فلز
laminated plastic material ماده پلاستیک متورق
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
plastic-coated chipboard تختهپلاستیکیشکل
synthetic plastic material ماده پلاستیکی مصنوعی
in no case به هیچ دلیل
case حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
in that case <adv.> پس
in this p case دراین موردبخصوص
in that case حال که چنین است
in that case دراینصورت
in case of need عنداللزوم
in case برای احتیاط
in case چنانچه مبادا
as the case may be تاچه مورد باشد
case of need مباشر
as may be the case <adv.> احتمالی
in any case درهر حال
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
in case هرگاه
in case در صورتیکه
in that case <adv.> دراینصورت
in that case <adv.> سپس
In that case he is right. د رآنصورت حق با اوست
that is not the case مطلب چنین نیست
Such is not the case . That is not so. اینطور نیست
As the case may be . برحسب مورد( آن)
in case <idiom> برطبق
in no case به هیچ وجه
such being the case حال که چنین است دراینصورت
in no case به هیچ صورت
in no case اصلا
just in case احتیاطا
just in case برای مطمئن بودن
case پوشه
in that case <adv.> بعد
use case مجموعه ای از رویدادها
as the case may be بسته بمورد
case قاب
case فرف محفظه
case محاکمه
case مسئله
case محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case پوشش
case غلاف
case غلاف پرچم
case جعبه
case جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case موضوع حالت
case پرتزیر
case وضع
case روکش کردن
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case دعوی مورد
case چمدان
case دعوی
case پوشانیدن صندوق
case کیف
case مورد
case حالت
case پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
case کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
case جا
case قالب قاب
case پوسته
case صندوق جعبه
case : سرگذشت
case دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case صندوق
case روکش
case جلد
case قضیه
case مورد غلاف
case پوشاندن
case دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case وضعیت موقعیت
case درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case دعوی مرافعه
case اتفاق
transmission case گیربکس
transmission case جعبه دنده
transfer case دیفرانسیل
suit case جا رختی
watch case قاب ساعت
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
withdrawal of a case استرداد دعوی
transfer case جعبه انتقال نیرو
to put the case فرض کردن
pray consider my case تمنی اینکه
suit case جامه دان
suit case چمدان
case of necessity حالت الزام و ضرورت
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
show case قفسه جلو مغازه
special case مورد خاص یااستثنایی
the vocative case حالت ندا
the vocative case اسم منادی
referee in case of need داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
special case مورد ویژه
show case ویترین جعبه اینه
to hear a case دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
degenerate case تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
in any case (event) <idiom> مطمئنا
(a) case in point <idiom> مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
marginal case وضعیت نهائی
case-bottle شیشه چارپر
degenerate case تباهیدگی [ریاضی] [فیزیک]
case law قانون موضوعه
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
test case قضیه در ازمایش
test case شخص یاچیز مورد ازمایش
gin-case [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
door-case چارچوب در
In this case ( instance) . دراین مورد
vanity case کیفلوازم آرایش
scroll case قسمتطومار
screen case صفحهنمایش
pillow case رویه بالش
passport case جایپاسپورت
key case جاکلیدی
cylinder case جعبهسیلندر
bobbin case ماکو
worst-case بدبینانهترین
spectacles case جاعینکی
spiral case جعبهمارپیچ
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Take an umbrella just in case. احتیاطا"چترهمراه ببرید
packing case جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
attachT case کیفدستی
writing case محلنوشتن
weekend case چمدانتعطیلاتآخرهفته
worst-case بدترین وضع یا احتمال
adjudicated case امر مختومه
case analysis تحلیل مورد
case bottle چارپر
case bottle شیشه چارپهلو
completed case جعبه کامل خشاب کامل
completed case جعبه پر شده
comb case شانه دان
cigarette case قوطی سیگارت
cigar case قوطی سیگار
chain case جعبه زنجیر
depth of case عمق سختی
door case چارچوب در
dressing case جعبه لوازم ارایش
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
hypothetical case دعوی فرضی
adjudicated case قضیه محکوم بها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com