Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
Other Matches
proof
مدرک
proof
چرکنویس
proof
محک
proof
مقیاس خلوص الکل
in proof of
برای اثبات
proof
اثبات
proof
نشانه مدرک
proof
گواه
proof
دلیل
proof
برهان
proof
اثبات
[ریاضی]
of proof
سوراخ نشدنی
of proof
ازرموده
proof
قطعی
thief proof
محفوفاز دزد
damp proof
نمبند
sound proof
ضد صوت
to put to proof
ازمودن
explosion proof
ازمایش- انفجار
explosion proof
پوشش ضد انفجار
earthquake proof
ضد زلزله
document in proof
دلیل مستند
damp proof course=
لایه نمگیر
damp proof course=
لایه نمبند
damp proof
نمگیر
thief proof
دزد نخور
to bring to the proof
ازمودن
to bring to the proof
محک زدن
burden of proof
مسئوولیت اثبات ادعا
burden of proof
وفیفه اثبات
burden of proof
بار اثبات
water proof
رطوبت ناپذیر
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
break proof
ازمایش شکست
bullet-proof
ضد گلوله
bullet-proof
پاد گلوله
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
bomb proof
ضد بمب
water proof
دافع اب
lead proof
ارائه دلیل کردن
cannon proof
ضد گلوله
to bring to the proof
به تجربه رساندن
clear proof
دلیل واضح
clear proof
بینه
to bring to the proof
ازمایش کردن
to bring to the proof
امتحان کردن
to pull a proof
نمونه چاپی دراوردن
to pull a proof
نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
to put to proof
ازمایش کردن دراوردن
to put to proof
امتحان کردن محک زدن
to put to proof
به تجربه رساندن
cannon proof
ضد گلوله توپ
bullet-proof
ضد گلوله کردن
proof load
بار ازمایشی
proof weather
هوا پایدار
leak proof
متراکم
rain proof
ضد باران
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
indirect proof
برهان غیرمستقیم
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
rust proof
پادزنگ
light proof
ضد نور
proof spirit
الکل خالص
proof of debt
دلیل طلب
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of laziness
دلیل تنبلی
proof of laziness
نشانه تنبلی
onus of proof
بار اثبات
proof reader
غلط گیری کننده
proof reader
مصحح
proof sheet
نمونه غلط گیری
high proof
برنده
high proof
تند
high proof
سنگین
galley proof
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
foundry proof
نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
flame proof
ضد شعله
slip proof
مقام در برابر لغزش
smoke proof
غیر قابل نفوذ دود
fire proof
ضد اتش
fire proof
نسوز
shock proof
ضد ضربه
shell proof
ضد نفوذ گلوله
rust proof
ضد زنگ
rust proof
غیر قابل زنگ زدن
heat proof
نسوز
heat proof
ضداتش
he was proof against harm
هر اسیبی را دفع میکرد
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
shell proof
ضد گلوله
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
smoke proof
ضد دود
damp-proof course
عایقرطوبتی-ایزوله
alkali proof
مقاومت محلول سوزش اور
proof by contradiction
برهان خلف
[ریاضی]
air proof
هوا ناپذیر
acid proof
ضد اسید
accident proof
علت وقوع حادثه
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
lean-to proof
بام سینه دیواری
acid proof
ثبات اسیدی
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
heat proof quality
حالت نسوزی
acid proof floortile
کاشی ضد اسید
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
acid proof brick
آجر ضد اسید
earthquake proof foundation
شالوده ضد زلزله
proof is the result of evidenc
دلیل نتیجه مدرک است
damp proof membrane
پوسته نمبند
acid proof paint
رنگ ضد اسید
acid proof wire
سیم ضد اسید
acid=proof galosh
گالش ضد اسید
heat proof quality
ثبات حرارتی
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
high proof spirit
عرق سنگین
acid proof floor tile
موزاییک ضد اسید
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
the burden of proof rests with claimant
البینه علی المدعی
plate
روپوش دادن
plate
قاب
L-plate
تحتتعلیم
plate
پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate
شیشه
plate
:بشقاب
plate
کلیشه
plate
نعل اسب
plate
پلیت
plate
ورقه اهن
plate
ورقه تنکه
plate
تسمه
plate
لوحه
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
بقدر یک بشقاب
plate
لوحه روکش
plate
لوح
plate
پلاک
plate
صفحه
plate
صفحه فلزی ورقه
a plate
یک بشقاب
x plate
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
plate
روکش کردن
plate
متورق کردن
plate
اندودن
plate
زره پوش کردن
Could we have a plate please?
ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
plate
اب دادن
plate
زره
plate
ورقه
plate
صفحه اند
plate rheostat
رئوستای صفحهای
plate rectifier
یکسوسازاندی
plate rectifier
یکسوساز صفحه
plate rack
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate pulsing
ضربه گری صفحه اند
silver plate
نقره اندود
screw plate
مفتول کش
plate puller
انبر صفحه باتری
plate roll
غستگاه نورد صفحه
plate spring
فنر بشقابکی
rating plate
صفحه مشخصات
rating plate
پلاک قدرت
union plate
صفحه چند چشمی
rating plate
پلاک مشخصات
positive plate
صفحه مثبت
pole plate
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
plate valve
سوپاپ بشقابکی
plate strap
تسمه صفحه
plate shears
قیچی ورق بر
screw plate
حدیده
license plate
نمرهی اتومبیل
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
wall plate
زیرسری
pressure plate
صفحهنگهدار
reel plate
صفحهقرقرهای
salad plate
بشقابسالادخوری
side plate
پیشدستی
sill plate
صفحهپایه
slide plate
صفحهلغزان
specification plate
صفحهاختصاصی
splash plate
صفحهآبپاش
strike plate
صفحهتوپی
pitcher's plate
صفحهاتصال
pad plate
صفحهلایی
mounting plate
صفحهپایه
license plate
پلاک
absorbing plate
صفحه جاذب
armoured plate
ورقهزرهی
dinner plate
بشقابپلوخوری
double plate
صفحهیدوبله
escutcheon plate
صفحهروقفلی
book plate
برچسب کتاب
wobble plate
دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate
صفحه جنبان
foot plate
صفحه پایه
home plate
صفحهبازی
top plate
صفحهبالایی
warming plate
صفحهگرم کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com