Dictiornary-Farsi | pledge one's honor | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 80 (5 milliseconds)

English	Persian
pledge one's honor	قول شرف دادن


Other Matches

honor	عزت افتخار
honor	امتیاز اولین نفر بودن درشروع بازی گلف
honor	شاگر اول شدن
honor	امتیازتحصیلی اوردن
honor	محترم شمردن
honor	احترام کردن به
honor	حضرت
honor	امتیازویژه
honor	نجابت تشریفات
honor	عفت
honor	ابرو ناموس
honor	شرافت
honor	درجه نشان
his honor	جناب .....
honor	احترام
honor	افتخار
honor	جلال
upon my honor	به شرافتم سوگند
honor	پذیرفتن برات
honor	جناب
honor	شرف
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
field of honor	صحنه دوئل
royal honor	امتیازپادشاهی
royal honor	درجه سلطنتی
guard of honor	پاسدار تشریفات
place of honor	مکان پر افتخار
medal of honor	نشان افتخار
guard of honor	گارد احترام
matron of honor	ساقدوش عروس
matron of honor	بانوی محترمه ملازم عروس
medal of honor	مدال افتخار
maid of honor	ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maids of honor	ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
Word of honor .	قول شرف
pledge	رهن
take out of pledge	از گرو دراوردن
to take out of pledge	از گرو دراوردن
pledge	درگروگان
pledge	گروگذار گروگذاشتن
pledge	مال گروی
pledge	وثیقه
pledge	متعهد شدن التزام دادن
pledge	بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge	تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge	بیعانه
pledge	بسلامتی نوش
pledge	باده نوشی بسلامتی کسی
pledge	وثیقه ضمانت
pledge	گرو
pledge	متعهد کردن
pledge	رهن گذاشتن
pledge	گرو گذاشتن وثیقه
pledge	التزام سپردن
pledge	مال مورد وثیقه
pledge	عین مرهونه
We consider it a great honor to have you here with us tonight.	این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
to pledge one's troth	قول همیشه وفادار را دادن
put in pledge	گرو گذاشتن
under pledge of secrecy	با قول کتمان مطلب
under pledge of secrecy	با این قول که راز پوشیده بماند
give as a pledge	گرو گذاشتن
to put in pledge	گرو گذاشتن
to pledge one's word	قول یا پیمان دادن
pledge of security	امان
redeem of pledge	فک وثیقه
dead pledge	گرو زمین و کالا
safe pledge	کفالت
safe pledge	وجه الکفاله
pledge one's honour	قول شرف دادن
to pledge one's honour	قول شرف دادن
goods in pledge	کالای گروی
He is jealous . He is sensitive on matters of honor .	غیرتی است
pledge [archaic] [guaranty]	وثیقه
pledge [archaic] [guaranty]	ضمانت
creditor secured by pledge	طلبکاری که رهینه در دست دارد
the goods are orlie in pledge	کالا در گرو اوست
pledge [archaic] [guaranty]	تضمین

pledge one's honor

قول شرف دادن