Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (6 milliseconds)
English
Persian
pocket calculators
حسابگر جیبی
Other Matches
calculators
حسابگر
calculators
حسابگر محاسب
calculators
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators
ماشین حساب
calculators
محاسب
calculators
حساب کننده
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
pocket
محاصره شدن
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
حباب
she had him in her pocket
خوب جلوش را گرفته بود
she had him in her pocket
کاملابراواختیارمیکرد
pocket
فرورفتگی
pocket
بجیب زدن
pocket
درجیب پنهان کردن
pocket
جیب
pocket
کیسه هوایی
pocket
پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket
کوچک جیبی
pocket
نقدی
pocket
پولی
pocket
جیب دار درجیب گذاردن
front pocket
جیبجلو
vest pocket
مخصوص
fork pocket
محفظهانشعابی
foot pocket
قالب پا
gusset pocket
جیبپاکتی
hidden pocket
جیبمخفی
inset pocket
جیبمخفی
interior pocket
جیبداخلی
mock pocket
جیبساختگی
flap pocket
جیبلبهدار
exterior pocket
کیفبازشو
vest pocket
جیب جلیقه
watch pocket
جیب ساعتی
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
back pocket
جیبپشتی
batten pocket
بادبان
bottom pocket
سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket
گودال
centre pocket
مرکزی
door pocket
جیبدر
outside ticket pocket
جیبکوچکبیرونی
patch pocket
جیبرویسینه
seam pocket
جیبرویدرز
trouser pocket
جیب شلوار
air pocket
دست انداز هوایی
pocket rule
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rule
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rules
خط کش های جیبی
[ابزار]
pocket calculator
ماشین حساب جیبی
stake pocket
جیبتودهای
top pocket
حفرهفوقانی
vertical pocket
جیبعمودی
welt pocket
جیبنواری
pocket-sized
جیبی
pocket money .
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket.
پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket.
جیبم رازدند
pocket watch
ساعت جیبی
pocket rules
خط کش های تاشو
[ابزار]
vest pocket
جیبی
pocket calculator
حسابگر جیبی
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket
سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
lime pocket
پوشش اهک
one pocket billiard
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses
هزینه واقعی
pocket battleship
رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
empty pocket
ادم بی پول یا تهی کیسه
chip pocket
شیار دندانههای اره
pocket handkerchief
دستمال جیبی
pocket handkerchiefs
دستمال جیبی
pocket knife
چاقوی جیبی
pocket knives
چاقوی جیبی
air pocket
منفذ
air pocket
بادگیر
air pocket
چاه هوایی
armature pocket
شیار ارمیچر
pocket money
پول جیب
called pocket
کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket book
کیف بغلی
pocket book
دفتر بغلی
pocket borough
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket pistol
بغلی عرق
pocket lamp
لامپ کوچک
pocket lamp
چراغ قوه
pocket split
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket meter
سنجه جیبی
pocket picking
جیب بری
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket pistol
طپانچه جیبی
pocket judgment
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket veto
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket edition
چاپ جیبی کتاب
pocket judgment
سند قطعی لازم الاجرا
pocket computer
کامپیوتر جیبی
the furniture of ones pocket
دارایی جیب
slash pocket
جیب عمودی درجهت درزلباس
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
ast welt pocket
جیبپیشسینهای
pants pocket
[American E]
جیب شلوار
trousers pocket
[American E]
جیب شلوار
poker pocket billiards
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
hand-warmer pocket
جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket
جیببقل
front top pocket
جیببالایجلویشلوار
To pick somebodys pocket.
جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket.
دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket
<idiom>
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
to pocket a tidy sum
<idiom>
پول خوبی به جیب زدن
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Money burnes a hole in his pocket.
پول تو جیب اش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
money burns a hole in his pocket
<idiom>
پول تو دستش بند نمی شود
broad welt side pocket
جیبپهنپهلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com