English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
English Persian
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
Other Matches
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیار
veto ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
veto حق رد
veto وتو
veto رای مخالف دادن
veto حق رد رد
veto منع
veto نشانه مخالفت
veto رای مخالف
veto رد کردن
veto قدغن کردن
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
exercise one's veto از حق وتو استفاده کردن
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
she had him in her pocket کاملابراواختیارمیکرد
pocket حباب
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket محاصره شدن
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pocket فرورفتگی
pocket کیسه هوایی
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket جیب
pocket کوچک جیبی
pocket نقدی
pocket پولی
pocket جیب دار درجیب گذاردن
pocket درجیب پنهان کردن
pocket بجیب زدن
interior pocket جیبداخلی
exterior pocket کیفبازشو
flap pocket جیبلبهدار
foot pocket قالب پا
fork pocket محفظهانشعابی
front pocket جیبجلو
inset pocket جیبمخفی
hidden pocket جیبمخفی
door pocket جیبدر
centre pocket مرکزی
vest pocket مخصوص
vest pocket جیب جلیقه
gusset pocket جیبپاکتی
watch pocket جیب ساعتی
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
back pocket جیبپشتی
batten pocket بادبان
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket گودال
mock pocket جیبساختگی
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
pocket calculator ماشین حساب جیبی
trouser pocket جیب شلوار
air pocket دست انداز هوایی
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
pocket watch ساعت جیبی
patch pocket جیبرویسینه
seam pocket جیبرویدرز
stake pocket جیبتودهای
top pocket حفرهفوقانی
vertical pocket جیبعمودی
welt pocket جیبنواری
pocket-sized جیبی
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket. جیبم رازدند
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
vest pocket جیبی
pocket calculator حسابگر جیبی
empty pocket ادم بی پول یا تهی کیسه
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket کرده ام
lime pocket پوشش اهک
one pocket billiard بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses هزینه واقعی
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
chip pocket شیار دندانههای اره
called pocket کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket calculators حسابگر جیبی
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
pocket money پول جیب
air pocket منفذ
air pocket بادگیر
air pocket چاه هوایی
armature pocket شیار ارمیچر
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book کیف بغلی
pocket book دفتر بغلی
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket lamp لامپ کوچک
pocket lamp چراغ قوه
pocket picking جیب بری
pocket pistol بغلی عرق
pocket meter سنجه جیبی
pocket split باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket edition چاپ جیبی کتاب
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket computer کامپیوتر جیبی
the furniture of ones pocket دارایی جیب
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
pants pocket [American E] جیب شلوار
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
trousers pocket [American E] جیب شلوار
ast welt pocket جیبپیشسینهای
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
hand-warmer pocket جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket جیببقل
front top pocket جیببالایجلویشلوار
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket. دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Money burnes a hole in his pocket. پول تو جیب اش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket. اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
money burns a hole in his pocket <idiom> پول تو دستش بند نمی شود
broad welt side pocket جیبپهنپهلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com