Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
point of reference
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
Search result with all words
reference point
نقطه مبنا
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
Other Matches
with reference to
عطف به
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
اندیسی که ارجاعی به متن است
reference
لیست موضوعات مرتب شده
reference
راده
reference
بازگشت مرجع
reference
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
سفارش
with reference to
با اشاره به
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
self reference
خود ارجاع
reference
توصیه
reference
معرفی
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
reference
اشاره
reference
منبع
reference
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference
دستیابی به محلی در حافظه
in reference to
با اشاره به
reference
عطف
reference
کتاب بس خوان بازگشت
reference
مراجعه رجوع
reference
مرجع
reference
ارجاع
reference
ماخذ
reference
مراجعه و رجوع کردن
reference
استفتاء کردن
reference
ارجاع امر به داوری
reference
معرف
reference
توصیه
reference
سوابق
reference
مدارک
call by reference
فراخوانی با ارجاع
sortie reference
شماره پرواز
punctuation for reference
زیر واژه
map reference
فهرست شناسایی نقشه
explicit reference
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
external reference
مرجع خارجی
external reference
ارجاع خارجی
cell reference
ارجاع سل
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
print reference
شماره سری عکس هوایی
print reference
شماره عکس هوایی
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
circular reference
ارجاع چرخشی
reference junction
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
with reference to letter no
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
sortie reference
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
ideas if reference
افکار عطفی
reference electrode
الکترود مرجع
geographic reference
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
frames of reference
چهارچوب داوری
reference datum
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference edge
لبه مرجع
reference electrode
الکترود مبنا
global reference
ارجاع سراسری
frame of reference
چهارچوب داوری
reference frame
دستگاه مقایسهای
reference group
گروه مرجع
reference language
زبان مرجع
reference book
کتابمرجع
reference address
نشانی مرجع
reference axes
محورهای مرجع
reference cell
پیل مبنا
backward reference
ارجاع به عقب
reference cell
پیل مرجع
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
delusion of reference
هذیان بخود بستن
reference datum
سطح افق بار یاوزن هواپیما
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
reference signal
سیگنال مرجع
cross-reference
مراجعه متقابل
cross reference
ارجاع متقابل
cross reference
شبکه چهارخانه
cross reference
سیستم مختصات
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference
مراجعه متقابل
reference phase
فاز مبنا
reference time
زمان مرجع
reference
[testimonial]
گواهی
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
letter of reference
توصیه نامه
forward reference
ارجاع به جلو
reference pilot
نمونه مرجع
cross-reference
شبکه چهارخانه
reference piece
توپ مبنا
cross-reference
ارجاع متقابل
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
letter of reference
معرفی نامه
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
cross-reference
سیستم مختصات
reference sheet
برگ راهنما
reference
[testimonial]
مدرک
cross reference generator
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
cross reference table
جدول ارجاع متقابل
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
absolute cell reference
رجوع مطلق سل
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
cross reference generator
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
lay reference number
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
relative cell reference
ارجاع سل رابطهای
point to point line
خط نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
the point is
اصل مطلب این است
to the point
مربوط بموضوع
point out
<idiom>
توضیح دادن
try for point
تلاش برای کسب امتیاز
to come to a point
باریک شدن
to the point
بجا
point
گوشه دارکردن
to come to a point
بنوک رسیدن
point four
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
off the point
بطور نامربوط
way point
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
three point
فن 3 امتیازی کشتی
in point
مناسب
zero point
نقطه صفر
point to point
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point four
اصل چهار
near point
نقطه نزدیک
The point is that…
چیزی که هست
let point
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
off the point
بطور بی ربط
in point
در خور
beside the point
<idiom>
مسائل حاشیهای
point four
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
come to the point
<idiom>
به نکتهاصلی رسیدن
in point
بجا
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point to point
نقطه به نقطه
far point
برد بینایی
point
قطبهای باطری یاپلاتین
point
اشاره کردن
point
نقطه گذاری کردن ممیز
point
متوجه ساختن
point
خاطر نشان کردن
point
نوک گذاشتن
point
نوکدار کردن
point
تیزکردن
point
پایان
point
مرحله قله
point
به سمت متوجه کردن
point
نشانه روی کردن
point
هدف گیری کردن
point
رسد نوک
point
راس
point
امتیاز
One point for you.
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
point
مسیر
off to a point
باریک شده نوک پیدامیکند
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
on the point of going
در شرف رفتن
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
Now he gets the point!
<idiom>
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
point
نوک
point
هدف
point
نمره درس پوان
point
درجه امتیاز بازی
point
جهت
point
موضوع
point
ماده اصل
point
نکته
point
نقطه
point
سر
point
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point
حد
point
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point
نقطه گذاری کردن
point
نقطه نوک
point
محل یا موقعیت
point
نشان میدهد
point
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
نقط ه
point
دماغه
point
محل
point
مرکز راس حد
point
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
درصد
point
محل شروع چیزی
point
پوینت
point
جهت مرحله
point
محل مرکز
not to point
بیرون از موضوع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com