English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (2 milliseconds)
English Persian
pointed style سبک قوس تیزه دار
Other Matches
pointed تیز
First pointed سبک سرنیزه ای
pointed کنایه دار نیشدار
pointed نوک دار
pointed bracket پرانتز شکسته
pointed chisel مغار موج سوزنی
pointed arch قوس تیزه دار
pointed remark <idiom> تفکید روی چیزی
Pointed shoes کفشهای نوک تیز
pointed tab end برگردانسرآستین
continuously pointed fire اتش روانه شده مداوم
raised pointed arch قوس جناغی
equilateral pointed arch قوس پا تو پا
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
style سبک بافت
style ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
old-style روش گاهشماری قدیمی
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
there is no style about her لباس یا وضعش متداولی است
there is no style about her ندارد
there is no style about her سرووضعش زیبایی
old-style حروف باریک و خمیده به جلو
style سبک
style نامیدن
style معمول کردن مد کردن
style میله متداول شدن
style قلم
style سبک متداول
style سلیقه
style خامه سبک نگارش
style روش
style شیوه
style فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
Hirsau style [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Isabellian style سبک ایزابلین
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Isabellino style سبک ایزابلین
Federal style سبک معماری فدرال
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Lombard style سبک لومبارد
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
Lancet style [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
managerial style سبک مدیرانه
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
cramp one's style <idiom> محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
in a narrative style بسبک داستان
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
elegant style انشا فریف
easy style سبک سلیس
easy style انشای روان
ease of style سبک سلیس
ease of style روانی انشا
cognitive style سبک شناختی
brush style قالب قلم
brush style طرح قلم
bald style روش و مکتب ساده وبی لطافت
in a narrative style بشکل روایت
life style سبک زندگی
line style سبک خط
type style سبک فونت
style sheet مجموعه تعاریف
To go out of fashion (style). بدام افتادم
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
style of architecture سبک معماری
severe style شیوه جدی
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
orientalizing style سبک شرقی
orientalizing style شیوه خاورمابی
style sheet ورق تعاریف
context style of a expression سیاق عبارت
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
His style of writing is rather colourless and lifeless. سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com