|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 15 (2 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
poked | سیخونک | ||||
poked | ضربت با چیز نوک تیز | ||||
poked | فشار با نوک انگشت حرکت | ||||
poked | سکه | ||||
poked | سکه زدن فضولی در کار دیگران | ||||
poked | سیخ زدن | ||||
poked | بهم زدن | ||||
poked | هل دادن سقلمه زدن | ||||
poked | کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری | ||||
poked | زدن | ||||
poked | اماس | ||||
poked | هل دادن | ||||
poked | دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه | ||||
poked | فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص | ||||
Other Matches | |||||
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. | او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه. |
Recent search history | |
|