Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 137 (7 milliseconds)
English	Persian
polar motion	وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
Other Matches
polar	وابسته به قطب شمال وجنوب
polar	قطبی
polar	مربوط به قط بها
polar	دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
polar	متقابل
polar	متضاد
polar	سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
polar	دارای الکتریسیته مثبت و منفی
polar	درخت تبریزی
polar	مربوط به قطب
polar compound	ترکیب قطبی
polar tundra	تندرایقطبی
polar lights	نورقطبی
polar climates	آبوهوایقطبی
polar axis	محورقطبی
polar solvent	حلال قطبی
non polar relay	رله ناقطبی
polar angle	زاویه قطبی
polar bond	پیوند قطبی
polar chart	نمودار با مختصات قطبی
polar coordinate	مختصات قطبی
polar coordinates	دستگاه مختصات قطبی
polar coordinates	مختصات قطبی
polar vortex	ورتکس قطبی
polar vector	بردار قطبی
polar variable	متغیر قطبی
polar stereographic	سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
polar relay	رله قطبی
polar regions	مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
polar plot	روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
polar molecule	مولکول قطبی
polar distance	فاصله قطبی
polar diagram	نمودار با مختصات قطبی
polar diagram	نقشه قطبی
polar transmission	مخابره قطبی
polar winds	بادهای قطبی
polar bears	خرس سفید
polar coordinates	مختصات قطبی [ریاضی]
polar bear	خرس سفید
polar covalent bond	پیوند کووالانسی قطبی
polar duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی قطبی
polar coordinate system	دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
polar ice cap	کلاهکیخیقطب
motion	پیشنهادکردن
motion	جنبش
motion	تکان
motion	حرکت
motion	جنب وجوش
motion	اشاره کردن
motion	طرح دادن
motion	پیشنهاد
to carry a motion	پیشنهادی را اجرا کردن
wave motion	انتشار موج
slow motion	کند
slow motion	کند نمایی
slow motion	حرکت کند
To set in motion.	بحرکت ؟ رآوردن
slow-motion	برپیچسرخورنده
slow motion	کند جنبی
equation of motion	معادله حرکت [فیزیک]
to put in motion	در جنبش دراوردن
to make a motion	پیشنهاد کردن بر ان شدن
to make a motion	اشاره کردن
simple motion	حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
set in motion	راه انداختن
wave motion	حرکت موج
wave motion	حرکت موجی
vortex motion	حرکت گردابی
motion [politic]	پیشنهاد
to put in motion	بکار انداختن
to set in motion	راه انداختن
to set in motion	بجریان انداختن به جنبش اوردن
transitional motion	حرکت انتقالی
translational motion	حرکت انتقالی
uniform motion	حرکت متشابه
to put in motion	بحرکت در اوردن
upward motion	حرکت رو به بالا
to put in motion	راه انداختن
vibrational motion	حرکت راتعاشی
to decide on a motion	در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
sampling in motion	نمونه برداری در حال انتقال
rotational motion	حرکت چرخشی
motion pictures	سینما
drift motion	حرکت سوقی
equations of motion	معادلات حرکت
forward motion	جنبش پیشرو
harmonic motion	الحان مرکب
harmonic motion	اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion	حرکت هماهنگ
helicoidal motion	حرکت پیچی یا مارپیچی
motion analysis	تحلیل حرکات
motion analysis	تجزیه حرکت
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
constant of motion	ثابت حرکت
motion picture	سینما
apparent motion	حرکت فاهری
ballistic motion	حرکت پرتابی
circular motion	حرکت مستدیر
circular motion	حرکت دایرهای
circular motion	حرکت گردشی
compound motion	حرکت مرکب
compound motion	حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
conrotatory motion	چرخش همسو
motion study	حرکت پژوهی
motion study	مطالعه ی حرکت
motion study	تحرک سنجی
range of motion	دامنه حرکت
perpetual motion	حرکت دائم
oscillatory motion	نوسان
oscillatory motion	جنبش تاب وار
oscillating motion	حرکت نوسانی
relative motion	حرکت نسبی
rotary motion	حرکت دایرهای
retrograde motion	حرکت رجعی
proper motion	حرکت خاص
nonliner motion	حرکت غیرخطی
slow motion picture	تصویر با حرکت اهسته
simple harmonic motion	حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion	حرکت هماهنگ ساده
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتن
to carry a motion by acclamation	درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
damped harmonic motion	حرکت هماهنگ میرا
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion	قوانین نیوتون
laws of motion of capitalism	قوانین حرکت سرمایه داری
lagrange's equations of motion	معادلات حرکت لاگرانژ
horizontal motion lock	دستهتنظیمافقی
hamilton's equations of motion	معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
time and motion study	بررسی زمان و حرکت
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
perpetual motion machine	ماشین با حرکت دائم
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
steady state wave motion	حرکت موجی پایا
transmission of the rotary motion to the rotor	ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com