Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
pole piece	قطبک
Search result with all words
extended pole piece	قطبک دراز شده
horn of pole piece	شاخ قطبک
Other Matches
pole	پایه
pole	دسته بلند چیزی
four pole	چهار قطبی
pole	شمع
pole	دستک
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	تیر چراغ برق
pole	تیر
pole	قطب باطری
pole	نیش ماگنترون
pole	قطب
pole	لهستانی
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole	تیردارکردن
pole ax	با تبرچکش کشتن
two pole	دو پل
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
pole	قطب دار کردن
pole	میله پرچم
pole	نیزه پرش با نیزه
pole ax	تیر چکش دار
pole ax	تبرزین
pole	دکل
pole jumping	با گرفتن چوب در دست
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
pole shoe	کفش قطب
pole shoe	کفشک قطب
pole jumping	پرش با تیر
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
pole pitch	گام قطب
pole jumping	جست
pole of development	قطب توسعه
pole mast	دیرک یک پارچه
pole horse	اسب نزدیک به لبه داخلی مسیر
pole mast	دکل یک تیکه
pole horse	یابوی عصار خانه
pole changing	تعویض قطب
negative pole	قطب منفی مغناطیس
main pole	قطب اصلی
magnet pole	قطب اهنربا
liberty pole	چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
internal pole	قطب داخلی
head pole	تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
negative pole	قطب منفی
neutral pole	قطب خنثی
one pole switch	کلید یک قطبی
magnetic pole	قطب مغناطیسی
pole climbing	از تیر بالا رفتن
pole climber	رکاب
pole charge	خرج میلهای
pole charge	خرج دستکی
pole changer	تعویض کننده قطب
pole changer	تغییردهنده قطبش
pole armature	ارمیچر قطبی
pole arc	قوس قطب
pole horse	اسب کنار مال بند
plain pole	پایهمسطح
fluted pole	پایهزهدار
doubles pole	تیردوتایی
curtain pole	پایهپرده
wound pole	قطب مرکب
wooden pole	دکل چوبی
wooden pole	تیر چوبی
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
pole grip	دستهمتصلبهدست
pole shaft	چوباسکی
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
tail pole	کابلخارجی
singles pole	تکپایه
roof pole	سقفبلند
tubular pole	دکل لولهای
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
three pole switch	کلید سه پل
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
ridge pole	کش بالای شیروانی
rel pole	قطب قرمز
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
positive pole	قطب مثبت
pole vaulting	پرش با نیزه
pole vaulter	پرنده با نیزه
pole tips	نوکهای قطب
salient pole	قطب برجسته
single pole	تک قطب
single pole	چوبدستی تکی اسکی
the south pole	قطب جنوب
the north pole	قطب شمال
tent pole	دیرک چادر
tent pole	تیر چادر
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
ski pole	چوبدست اسکی
ski pole	چوب اسکی بازی
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
pole strength	شدت قطب
flag pole	میله پرچم
double pole	دو قطبی
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
Pole Star	جدی
commutating pole	قطب کمکی
field pole	قطب میدان
commutating pole	قطب جابجاگری
communicating pole	قطب کمکی
consequent pole	قطب فرعی
South Pole	قطب جنوب
Pole Star	Polaris
elevated pole	قطب راصد
elevated pole	قطب نافر
Pole Star	ستاره قطبی
pole vault	پرش با نیزه
double pole	با دو قطب
pole vault	بانیزه پریدن
pole vaults	پرش با نیزه
pole vaults	بانیزه پریدن
analogous pole	شبه قطب
anchor pole	دیرک مهار
armature pole	قطب ارمیچر
North Pole	قطب شمال
commutating pole generator	مولد با قطب جابجاگر
commutating pole converter	تبدیل گر قطب کمکی
pole changing switch	کلید تعویض قطب
pole changing motor	موتور با قطبهای قابل تعویض
split pole motor	موتور با قطب چاکدار
single pole switch	کلید یک پل
single pole cutout	فیوز تک پل
communicating pole winding	سیم پیچی قطب کمکی
split pole converter	تبدیل گر با انشقاق قطب
shaded pole motor	موتور با قطب سایه دار
magnetic pole sterngth	شدت قطب مغناطیسی
free magnetic pole	قطب مغناطیسی ازاد
split pole motor	موتور کمکی
pole post clamp	ترمینال
triple pole switch	کلید سه پل
flage pole position	موقعیت میله پرچمی
double pole switch	کلید دو پل
magnetic north pole	قطب شمال مغناطیسی
celestial north pole	قطب شمال عالم
piece	دانه
piece	تکه
piece	مهره پارچه
one-piece	لباسیکسره
say one's piece <idiom>	آشکارا نظر خودرا گفتن
piece	وصله کردن
piece	فقره
piece	عدد
by the piece	ازروی کار کرد
by the piece	بطورمقاطعه
piece	قطعه
piece	پاره
three piece	سه پارچه
piece	سوار
three piece	سه تکه
piece	ترکیب کردن
piece	جورشدن
to piece out	دراز
to piece out	تیکه تیکه درست کردن
to piece together	بهم پیوستن
piece	قدری
piece	کمی
piece	اسلحه گرم
piece	قبضه توپ یا تفنگ
piece	قسمت
piece	قبضه سلاح
three piece	درست شده از سه قسمت
think piece	مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
piece	مهره شطرنج
piece	یک تکه کردن
piece	نمایشنامه قسمت بخش
piece	قطعه ادبی یاموسیقی
to piece out	کردن
piece of eight	دلاراسپانیولی
piece	سکه نمونه
piece	جزء
of a piece with each other	ازسر هم همجنس یکدیگر
piece	طغرا
piece	طغری
celestial body south pole	قطب جنوب عالم
double pole circuit breaker	دوقطبمدارشکننده
single pole circuit breaker	مدارتکفطبشکننده
not touch something with a ten-foot pole <idiom>	تصمیم گیری چیزی به طور کامل
end-piece	قطعهیانتهایی
middle piece	قطعهمیانی
end piece	انتهایدم
one-piece suit	لباسیکسره
one-piece coverall	پوششیکتکه
crotch piece	فاق
time-piece	زمان
piece worker	مقاطعه کار
piece-worker	مقاطعه کار
a piece of advice	یک راهنمایی
[piece of ] advice	مشورت
[piece of ] advice	آگاهی
[piece of ] advice	نصیحت
[piece of ] advice	پند
piece-worker	پیمانکار
piece worker	پیمانکار
time-piece	ساعت
piece workers	مقاطعه چی ها

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com