English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
Other Matches
the maker افریدگار
maker سازنده
maker خالق
the maker افریننده
the maker خالق
match maker ترتیب دهنده مسابقه
bead maker مهره ساز
decision maker تصمیم گیرنده
shirt maker پیراهن دوز
tea maker چای دم کن
die maker حدیده ساز
watch maker ساعت ساز
clock maker ساعت ساز
tool maker ابزار مند
tool maker ابزار ساز
boiler maker سازنده دیگ بخار
box maker صندوق ساز
box maker جعبه ساز
brick maker اجرپز
candle maker شمع ساز
candle maker شماع
die maker فرم ساز
taste maker سلیقه افرین
stucco maker گچبر
vontact maker کنتاکتور
mantua maker خیاط زنانه
map maker نقشه ساز
map maker نقشه کش
money maker پول گرد کردن
pattern maker طرح ساز
pattern maker قالب ساز
page maker برنامه قوی کاربردی و نشررومیزی
pace maker راهنما
hay maker دستگاه علف خشک کنی
hay maker علف دروکن علف چین
mantua maker زنانه دوز
soap maker صابون پز
shot maker فشنگ ساز
shoe maker کفشدوز
rope maker شالنگی
rope maker طناب ساز
road maker کارگر راه
hay maker علف خشک کن
pace maker پیشقدم
cabinet-maker مبل ساز
cabinet maker مبل ساز
wine maker شراب ریز
label maker اتیکتساز
mischief maker دو بهم زن
cabinet maker قفسه ساز
pasta maker خمیردرستکن
mischief-maker دو بهم زن
cabinet maker فرنگی ساز
cabinet-maker فرنگی ساز
boiler maker متصدی دیگ بخار
cabinet-maker قفسه ساز
vacuum coffee maker تخلیهقهودرستکن
maker of paneled ceiling قاب ساز
ice cream maker بستنیساز
espresso coffee maker قهوهجوش
Neapolitan coffee maker قهوهسازناپلی
tile maker's craft کاشیگری
maker of earthenware pipe کولمال
automatic filter coffee maker صافیقهوهجوشاتوماتیک
policy سند معلق به انجام شرطی
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy رویه
policy خط مشی روش
policy بیمه نامه
policy اداره یاحکومت کردن
policy خط مشی
policy مسلک سیاست
policy سیاست
policy تدبیر
policy کاردانی
policy مصلحت اندیشی
policy خط مشی سیاستمداری
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy objectives اهداف سیاستی
policy objectives اهداف موردنظر
pricing policy سیاست قیمت گذاری
policy book کتاب روشها
policy makers سیاست گذاران
policy book پرونده خط مشیها
policy dilemma معمای سیاستی
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy implication کابرد سیاستی
policy holder دارنده بیمه نامه
policy holder دارنده بیمه
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
time policy بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
endowment policy بیمهی عمر
wagering policy بیمه قماری
to u. a policy of insurance سند بیمه
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
the policy of the government سیاست دولت
the policy of the government رویه دولت
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
public policy سیاست عمومی
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
wage policy سیاست دستمزد
social policy سیاست اجتماعی
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy سیاست مالیاتی
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
policy making سیاست گذاری
budgetary policy سیاست بودجهای
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
floating policy بیمه نامه متغیر
foreign policy سیاست خارجی
development policy سیاست توسعه
commercial policy سیاست بازرگانی
policy-making سیاست گذاری
insurance policy قرارداد بیمه
insurance policy سند بیمه
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
insurance policy بیمه نامه
bearer policy بیمه نامه بدون نام
blanket policy بیمه نامه کلی
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy بیمه نامه جامع
foreign policy خط مشی عمل خارجی
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
mixed policy بیمه نامه مختلط
monetary policy سیاست پولی
ostrich policy رویه کبک
open policy بیمه نامه قابل تغییر
national policy سیاست ملی
national policy خط مشی ملی
open policy بیمه نامه باز
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
ostrich policy سیاست خود فریبی
labour policy سیاست استخدام کارکنان
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
outward looking policy سیاست برون نگر
health policy سیاست بهداشتی
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
anti development policy سیاست ضد توسعه
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
anti inflationary policy ضد تورمی
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy سیاست مالی فعال
open door policy سیاست درهای باز
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
anti inflationary policy سیاست انقباضی
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
easy money policy سیاست گشایش پول
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
insured, policy holder بیمه شده
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
decision making policy سیاست تصمیم گیری
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
the open door policy سیاست دروازههای باز
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com