English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
Other Matches
options انتخاب
options اختیار خریدیا فروش
options گزینه
options اختیار
options ترجیح
options خصیصه اختیاری
options ازادی
options اختیار معامله
options حق باشگاه در تمدید قرارداد
options افهار میل
options عملی که انتخاب میشود
options کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options شق انتخاب شده
options حق انتخاب
options خیارات
options خیار
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy بیمه نامه
policy خط مشی
policy اداره یاحکومت کردن
policy سند معلق به انجام شرطی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy خط مشی سیاستمداری
policy مصلحت اندیشی
policy کاردانی
policy رویه
policy خط مشی روش
policy سیاست
policy تدبیر
policy مسلک سیاست
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder دارنده بیمه
policy holder دارنده بیمه نامه
policy implication کابرد سیاستی
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
policy objectives اهداف موردنظر
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy dilemma معمای سیاستی
policy book کتاب روشها
mixed policy بیمه نامه مختلط
monetary policy سیاست پولی
national policy خط مشی ملی
national policy سیاست ملی
open policy بیمه نامه باز
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy بیمه نامه قابل تغییر
ostrich policy رویه کبک
ostrich policy سیاست خود فریبی
outward looking policy سیاست برون نگر
policy book پرونده خط مشیها
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
to u. a policy of insurance سند بیمه
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy سیاست دستمزد
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
time policy بیمه نامه مدت دار
pricing policy سیاست قیمت گذاری
public policy سیاست عمومی
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
social policy سیاست اجتماعی
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy سیاست مالیاتی
the policy of the government رویه دولت
the policy of the government سیاست دولت
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
policy-making سیاست گذاری
budgetary policy سیاست بودجهای
commercial policy سیاست بازرگانی
insurance policy قرارداد بیمه
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
development policy سیاست توسعه
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
blanket policy بیمه نامه جامع
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
insurance policy بیمه نامه
insurance policy سند بیمه
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
policy making سیاست گذاری
bearer policy بیمه نامه بدون نام
blanket policy بیمه نامه کلی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
labour policy سیاست استخدام کارکنان
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
floating policy بیمه نامه متغیر
foreign policy خط مشی عمل خارجی
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
foreign policy سیاست خارجی
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
health policy سیاست بهداشتی
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
anti development policy سیاست ضد توسعه
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
insured, policy holder بیمه شده
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
active fiscal policy سیاست مالی فعال
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
decision making policy سیاست تصمیم گیری
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
easy money policy سیاست گشایش پول
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
the open door policy سیاست دروازههای باز
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
open door policy سیاست درهای باز
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
pure monetary policy سیاست پولی خالص
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com