English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
polish the apple <idiom> خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
Other Matches
polish صیقل
polish پرداخت کردن
polish off از جلو کسی درامدن تمام کردن
polish off خوردن
to polish off با شتاب پرداخت کردن
polish off <idiom> به طور کامل به پایان رساندن
polish جلاء
polish :لهستانی
polish جلا واکس زنی
polish پرداخت
polish ارایش مبادی ادابی
polish : صیقل
polish تهذیب
polish براق کردن
polish جلادادن
polish منزه کردن واکس زدن
polish صیقل دادن
French polish روغن جلا
nail polish لاک
nail polish رنگ و جلای ناخن
nail polish مانیکور
polish gambit گامبی زوکرتورت
the polish refugees مهاجرین لهستانی
the polish refugees گریختگان یا فراریان لهستانی
shoe polish واکس کفش
polish defence دفاع لهستانی
polish gambit گامبی لهستانی
polish opening گشایش
polish notation نشان گذاری لهستانی
polish opening لهستانی
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
apple میوهء سیب دادن
apple یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple سیب دادن
apple چیز عزیزو پربها
apple مردمک چشم
apple سیب
apple ii اپل دو
sugar apple سیب دارچینی
a crunchy apple سیبی برشته و ترد
apple pie پای سیب
sugar apple سفرجل هندی
sour apple ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
the apple of one's eye <idiom> عزیز دردانه
shaped like an apple بشکل سیب
apple juice آب سیب
the pulp of an apple گوشت سیب
sugar-apple سیتافال هندی
to peel an apple پوست سیبی را گرفتن
the apple of one's eye <idiom> نور چشم
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
To turn (apple)to someone. به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
toffee apple سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
eating apple سیب خوردنی
Adam's apple جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
Adam's apple سیب آدم
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
thorn apple تاتوره خاردار
the pulp of an apple مغز سیب
apple talk اپل تاک
apple pascal یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye چیز پریها
adams apple جوزک
apple of the eye محبوب نوردیده
apple of the eye مردمک چشم
adams apple بر امدگی گلو
apple macintosh acintosh
Apple Mac مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple jack عرق سیب
adams apple سیب حضرت ادم
crab apple سیب صحرایی
apple computer کامپیوتر اپل
apple peel پوست سیب
apple core تخمدان سیب
pine apple قشطه بمب
pine apple عین الناس
pine apple اناناس
love apple گوجه فرنگی
oak apple مازو
apple works اپل ورکس
gall apple مازو
flat apple گوی بولینگ خارج از بازی
fir apple جوزصنوبر
apple share اپل شر
apple tree درخت سیب
egg apple بادنجان
fir apple چلغوزه
Put the apple in the juicer. سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Apple Computer Corporation شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
Apple Computer Corporation Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
apple desktop bus باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
oak apple or gall مازو
apple ring fender دفرای حلقوی
dutch apple pie پای سیب هلندی
To eat an apple with the skin. سیب را با پوست خوردن
Apple filing protocol روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Apple Macintosh computer مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
Apple file exchange برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
apple desktop bus گذر رومیزی اپل
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
apple beignets [American English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
A rotten apple in jures its companions. <proverb> یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
Shipshape . In apple pie order. مرتب ومنظم
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters [British English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
section of a pome fruit: apple قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com