English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
population trap تله جمعیتی
Other Matches
the t. population تمامی نفوس
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
population سکنه
population جمعیت
population نفوس
population تعداد مردم مردم
population structure ساخت جمعیت
population structure ترکیب جمعیت
young population جمعیت جوان
sampling population جامعه نمونه گیری
sparse population جمعیت کم یا پراکنده
stationary population جمعیت ثابت
population planning برنامه ریزی جمعیت
population inversion وارونگی جمعیت
finite population جامعه محدود
aging population جمعیت سالمند
infinite population جامعه نامحدود
optimum population حد مطلوب جمعیت
population density تراکم جمعیت
population distribution توزیع جمعیت
population explosion انفجار جمعیت
population growth رشد جمعیت
stimulus population جامعه محرکها
the population is stationary شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
population [pop.] مردم
population [pop.] تعداد مردم
population [pop.] جمعیت
zero population growth رشد جمعیت صفر
working population جمعیت شاغل
urban population جمعیت شهری
floating population جمعیتشناور
the total population همه مردم
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
the total population همه جمعیت
i put the population at 0000 نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
malthusian theory of population فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
doubling time of population زمان دو برابر شدن جمعیت
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hidden momentum of population growth به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
hidden momentum of population growth سبب گستردگی والدین اینده میشود
trap معوج سازی [صورت]
trap دهان [اصطلاح روزمره]
trap اخم
trap شکلک [به خاطر قهر بودن]
trap سیفون
trap فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
trap تله
trap حبس شدن
trap در تله انداختن
trap وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
trap به تله انداختن استوپ با کف پا
trap نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
trap نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
trap سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
trap دام
trap شکماف
trap بدام انداختن
trap در تله اندازی
trap نیرنگ فریب دهان
trap محوطه کوچک
trap درتله انداختن
trap دریچه
trap تله دام
trap زانویی مستراح وغیره
trap زانو
trap گیر
Keep your trap shut! دهنت را ببند !
trap gun تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
trap door دریچه
trap box حوضچه رسوب
trap box حوضچه رسوب زهکشها
to set a trap دام نهادن
thight trap گرفتن توپ با ران
fire trap تلهی آتش
to set a trap تله گذاشتن
trap house محل خروج هدفهای متحرک
trap mine مین تله انفجاری شده
death trap پر مخاطره
death trap بیمآفرین
tourist trap <idiom> جایی که جذب توریست میکند
bass trap دریچهباس
fluff trap پرزگیر
trap coupling بسترابط
mouse trap نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
radar trap وسیلهسرعتسنجموتور
death trap پرسیج
death trap ناایمن
Keep your trap shut! ساکت باش !
trap shoot تیراندازی به هدفهای متحرک
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trap to a cellar دریچه زیرزمین در بیرون بنا
vaccum trap تله خلاء
wave trap موج ربا
trap mine مین غافلگیر کننده
death trap بسیار خطرناک
To fall into a trap. جشن تولدم به شنبه می افتد
chest trap استوپ سینه
ion trap یون ربا
leg trap مهار توپ با ساق پا
light trap راهرو تاریکخانه
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
booby-trap تله انفجاری
fly trap مگس گیر
man trap تله ادمگیر
man trap دام برای انسان
monticelli trap دام مونتیچلی در دفاع هندی وزیر شطرنج
booby-trap تله انفجاری کردن
speed trap مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
blackburne trap مات لگال
blackburne trap دام بلکبورن
fly trap دام مگس
fly trap گیاه حشره گیر
fly trap شجرالحشرات
foot trap مهار توپ با کف پا
gas trap تله گاز
grease trap چربی گیر
grease trap بازیابی چربی
air trap بادگیر
booby-trap دام مهلک
mouse trap تله موش
booby trap دام یاتله
booby trap پنهان تله
safety trap تله ایمنی
sand trap فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
sand trap ماسه گیر
sand trap قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
shin trap استوپ با ساق پا
sole trap ضربه با کف پا
soot trap دوده گیر
steam trap تله بخار
booby trap دام مهلک
air trap سرپوش چاهک
booby-trap دام یاتله
booby-trap پنهان تله
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
booby trap تله انفجاری کردن
booby trap تله انفجاری
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
noah's ark trap دام کشتی نوح در روی لوپس
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
ventus's fly trap شجرالحشرات
ventus's fly trap مگس گیر
ion trap magnet مغناطیس یون ربا
pipe sand trap ماسه گیر لولهای
magnus smith trap دام مگنس اسمیت
keynes liquidity trap تله نقدینگی کینز
single magnetic ion trap یونربای تک مغناطیسی
bent gun ion trap یونربایی لوله خمیده
double magnet ion trap یون ربای دو اهنربایی
tilled gun ion trap یونربای کج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com