English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
port of entry بندر مقصد
port of entry بندرمحل ورود
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
Other Matches
no entry ورودممنوع
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry عمل ورودی
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry اعاده تصرف
re entry ورود
re entry اعاده تصرف
right of entry حق ورود
re entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry ورود
entry ورود راهرو
entry اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
entry شرکت کننده
entry فقره
entry چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry ثبت دردفتر ثبت
entry مدخل
entry راه راهرودر
entry ورود
entry ادخال
entry دخول
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry ثبت
entry قلم
entry plan طرح ورود به بندر
entry line سطر ورودی
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
entry plan طرح دخول به سر پل
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry block کنده مدخل
entry keydoard صفحه کلیدورودی
entry keydoard صفحه کلید ادخال
entry instruction دستورالعمل دخول
entry group گروه واجد شرایط
double entry دفتر داری مضاعف
entry condtion شرط دخول
ease of entry سهولت ورود
double entry سیستم دفترداری دوبل
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry افهارنامه ورودی
cost to entry هزینه ورود
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
data entry ثبت داده ها
data entry داده دهی
data entry ثبات داده ها ورود داده ها
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
barrier to entry منع ورود به صنعت
entry point نقطه دخول
single entry حسابداری ساده
to make an entry of ثبت
to make an entry of کردن
to make an entry of وارد
feet-first entry پرشسیخی
head-first entry پرشباسر
gable-entry راهروی ورودی
lobby-entry راهرو
lobby-entry مدخل
entry door ورودی
entry doors در های ورودی
entry door در ورودی
single entry حسابداری فردی
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
post entry ثبت پس از موقع
entry point نقطه ورود
entry side جهت دخول
entry side جهت ورود
forcible entry ورود عدوانی
forcible entry هتک حرمت منازل
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
home use entry اعلامیه مصرف
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
key entry دخول کلیدی
make an entry ثبت کردن
make an entry وارد کردن
undefined entry فقره تعریف نشده
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
entry door در جلویی [ساختمان]
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
data entry form فرم ورودی داده ها
data entry mode حالت ثبت داده ها
data entry specialist متخصص داده دهی
clear-entry key کلیدصفحههوشیار
direct data entry داده دهی مستقیم
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
double entry table جدول دو سویی
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote job entry ادخال کار از دور
entry level jobs شغلهای غیر تخصصی
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
law of prior entry قانون تقدم ورود
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
forcible entry and detainer ید عدوانی
data entry device دستگاه داده دهی
end lobby-entry مدخل
data entry operator متصدی داده دهی
customs entry form افهارنامه گمرکی
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
fast data entry control کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
port بندرگاه
port فرودگاه هواپیما
out port بندرخارج از محوطه
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
port مامن مبدا مسافرت
last port شیپور عزا
last port شیپور خاموشی
port درگاه
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port بندر
port لنگرگاه
out port بندر دور از مقصد
i/o port مدخل ورودی و خروجی
port دهانه
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port ریل اطراف ناو
port سمت چپ ناو
port دورازه
port بندر ورودی
port در رو مخرج
port بردن
way port بندر سر راه
port شراب شیرین بارگیری کردن
port ببندر اوردن حمل کردن
port ترابردن
port دماغه
port مجرای عبورروغن
port مجرا
port شیار هادی دهانه
port دروازه
port حمل کردن مزغل تیراندازی
port درب درگاه
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port بندر گاه
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port روزنه
port دریچه
port مدخل
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port دریچه تبدیل برنامه
port به آن وصل است را انتخاب کند
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port باب
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
destination port بندر تحویل کالا
sally port دریچه
sally port درب ورودی بزرگ
treaty port بندر پیمانی
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
terminal port بندر مقصد
supply port درگاه تدارکاتی
supply port درگاه تامین
secondary port station secondary
secondary port ,
secondary port بندر فرعی
serial port مدخل سری
serial port درگاه ترتیبی
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
sally port دروازه عبور از قلعه
secondary port subordinatestation : syn
destination port بندر مقصد
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
car port گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
transfer port دریچهانتقال
video port قسمتنمایش
aerial port باراندازی هوایی
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
controlled port بندرکنترل شده
controlled port بندر نظامی کنترل شده
control port درگاه کنترل
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
cargo port دریچه بارگیری ناو
captain of the port افسر انتظامات بندر
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
aerial port لنگرگاه هوایی
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
port hand دستسویچپ
car port سایبان اتومبیل
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
port of call بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
ejection port دهانهپرتاب
port of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
admission port سوپاپ ورودی
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com