English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
Other Matches
portfolio کیف چرمی [کیف کاغذ ]
portfolio موجودی اوراق بهادار
portfolio وزارت
portfolio کیف کاغذ
portfolio کیف چرمی بزرگ مقام
portfolio سهام
portfolio سند دارائی ها
portfolio اسناد بهادارجمع اوری شده
portfolio کلاسور نقشه
portfolio کانتینر مسطح
portfolio دارایی
portfolio نمونه محصول
balancing of portfolio پوشاندن ریسک
minister without portfolio وزیر مشاور
graphic portfolio نقشههای ترسیمی دستی زمینی یا دریایی
ceded portfolio اوراق بهادار واگذار شده
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
assumed portfolio اوراق بهادار مفروض
to recive the portfolio of war وزیر جنگ شدن
right of entry حق ورود
no entry ورودممنوع
re entry ورود
re entry اعاده تصرف
re entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
re-entry ورود
re-entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry اعاده تصرف
entry ثبت
entry راه راهرودر
entry ادخال
entry مدخل
entry چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry فقره
entry شرکت کننده
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
entry ثبت دردفتر ثبت
entry دخول
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry ورود
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry عمل ورودی
entry ورود راهرو
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry قلم
entry instruction دستورالعمل دخول
entry side جهت دخول
make an entry ثبت کردن
key entry دخول کلیدی
entry side جهت ورود
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
home use entry اعلامیه مصرف
forcible entry ورود عدوانی
forcible entry هتک حرمت منازل
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
undefined entry فقره تعریف نشده
port of entry بندر مقصد
feet-first entry پرشسیخی
to make an entry of وارد
to make an entry of ثبت
single entry حسابداری ساده
single entry حسابداری فردی
make an entry وارد کردن
head-first entry پرشباسر
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
post entry ثبت پس از موقع
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
to make an entry of کردن
entry point نقطه ورود
barrier to entry منع ورود به صنعت
entry door در جلویی [ساختمان]
entry door در ورودی
entry door ورودی
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
lobby-entry مدخل
double entry دفتر داری مضاعف
double entry سیستم دفترداری دوبل
entry doors در های ورودی
data entry ثبات داده ها ورود داده ها
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry افهارنامه ورودی
cost to entry هزینه ورود
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
data entry ثبت داده ها
data entry داده دهی
lobby-entry راهرو
gable-entry راهروی ورودی
entry plan طرح دخول به سر پل
entry plan طرح ورود به بندر
entry line سطر ورودی
port of entry بندرمحل ورود
entry point نقطه دخول
entry keydoard صفحه کلیدورودی
entry keydoard صفحه کلید ادخال
entry group گروه واجد شرایط
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
ease of entry سهولت ورود
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
entry condtion شرط دخول
entry block کنده مدخل
end lobby-entry مدخل
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
customs entry form افهارنامه گمرکی
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
data entry form فرم ورودی داده ها
data entry mode حالت ثبت داده ها
data entry operator متصدی داده دهی
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
double entry table جدول دو سویی
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
direct data entry داده دهی مستقیم
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
clear-entry key کلیدصفحههوشیار
remote job entry ادخال کار از دور
entry level jobs شغلهای غیر تخصصی
data entry device دستگاه داده دهی
law of prior entry قانون تقدم ورود
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
forcible entry and detainer ید عدوانی
data entry specialist متخصص داده دهی
fast data entry control کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com