Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (5 milliseconds)
English	Persian
positive pole	قطب مثبت
Other Matches
positive	ساده
positive	مطلق
positive	یقین معین
positive	محقق
positive	که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
positive	تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
positive	سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
positive	که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
positive	ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
positive	در معنای بله
positive	یقین عملی
positive	مسلم
positive	اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
positive	واقعی
positive	سیگنال ارتباطی که صحت یک پیام را بیان میکند
positive	نسخه اصلی عکس
positive	قطعی
positive	قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
I am positive that ...	من اطمینان کامل دارم که ...
positive	مثبت
the positive d.	درجه مطلق
positive transfer	انتقال مثبت
positive transference	انتقال مثبت
positive electron	پوزیترون
false positive	مثبت کاذب
positive control	کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
electro positive	الکتروپوزیتیو
positive slope	شیب مثبت
positive skewness	عدم تقارن مثبت
positive terminal	قطب مدار مثبت
positive potential	پتانسیل مثبت
positive prescription	مرور زمان ایجاد حق
positive prescription	مرور زمان مملک
positive reinforcement	تقویت مثبت
positive relation	رابطه مستقیم
positive relation	رابطه مثبت
positive side	بخش مثبت
positive sign	علامت مثبت
positive skewness	چولگی مثبت
positive post	قطب مدار مثبت
positive modulation	پخش مثبت
positive economics	اقتصاد توصیفی
positive economics	اقتصاد اثباتی
positive economics	شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
positive electricity	الکتریسیته مثبت
positive electricity	برق مثبت
positive electrode	الکترد مثبت
positive element	سازه مثبت
positive externalities	صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
positive feedback	بازخورد مثبت
positive feedback	واخوراند مثبت
positive feeder	سیم تغذیه مثبت
positive film	فیلم مثبت
positive glow	شعله اندی
positive economics	اقتصاد مثبت
positive cut off	دیواره اب بند کامل
positive cut off	پرده اب بندی کامل
positive plate	صفحه مثبت
positive integer	عدد صحیح مثبت
positive modulation	تحمیل مثبت
positive logic	منطق مثبت
positive acceleration	شتاب مثبت
positive balance	مانده مثبت
positive brush	زغال مثبت
positive charge	بار مثبت
positive column	ستون مثبت
positive conductor	سیم مثبت
positive lead	سیم مثبت
positive wire	سیم مثبت
positive correlation	همبستگی مثبت
positive glow	شعله مثبت
positive region	منطقهبارمثبت
positive discrimination	رفتارتبعیضآمیز
positive contact	اتصالبارمثبت
positive meniscus	هلالیواقعی
positive integer	عدد صحیح مثبت [ریاضی]
positive transmission	پخش مثبت
positive tropism	محرک گرایی
positive vetting	بازجوئیفردی
positive crank ventilation	پی سی وی
blood factor positive	RhمثبتRh
positive definite matrix	ماتریس همیشه مثبت
positive movement reflex	بازتاب حرکت گرایشی
crater in positive carbon	گودی کربن مثبت
positive true logic	یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
positive plate strap	صفحهنوارمثبت
positive/negative junction	نقطهاتصالمثبت
positive cotton effect	پدیده مثبت کاتن
positive/negative junction	منفی
positive sequence polyphase system	مدار چند فازی مستقیم
positive sequence power in a three phase	توان مستقیم مدار سه فازی
positive sequence polyphase system of or	مدار چند فازی مستقیم ازمرتبه ام
pole	نیزه پرش با نیزه
pole	قطب
pole	دسته بلند چیزی
pole	لهستانی
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole	تیردارکردن
pole	قطب دار کردن
pole	تیر
pole	پایه
pole	میله پرچم
pole	دکل
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	دستک
pole	شمع
pole	قطب باطری
pole	تیر چراغ برق
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
four pole	چهار قطبی
pole	نیش ماگنترون
pole ax	تبرزین
pole ax	تیر چکش دار
two pole	دو پل
pole ax	با تبرچکش کشتن
South Pole	قطب جنوب
tubular pole	دکل لولهای
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
three pole switch	کلید سه پل
the south pole	قطب جنوب
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
wooden pole	تیر چوبی
wooden pole	دکل چوبی
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
fluted pole	پایهزهدار
plain pole	پایهمسطح
doubles pole	تیردوتایی
curtain pole	پایهپرده
pole grip	دستهمتصلبهدست
wound pole	قطب مرکب
pole shaft	چوباسکی
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
the north pole	قطب شمال
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
ridge pole	کش بالای شیروانی
rel pole	قطب قرمز
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
roof pole	سقفبلند
tail pole	کابلخارجی
salient pole	قطب برجسته
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
tent pole	دیرک چادر
tent pole	تیر چادر
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
ski pole	چوبدست اسکی
ski pole	چوب اسکی بازی
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single pole	تک قطب
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
singles pole	تکپایه
consequent pole	قطب فرعی
double pole	با دو قطب
double pole	دو قطبی
elevated pole	قطب نافر
elevated pole	قطب راصد
flag pole	میله پرچم
head pole	تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
internal pole	قطب داخلی
liberty pole	چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
magnet pole	قطب اهنربا
main pole	قطب اصلی
negative pole	قطب منفی مغناطیس
commutating pole	قطب کمکی
commutating pole	قطب جابجاگری
communicating pole	قطب کمکی
North Pole	قطب شمال
Pole Star	Polaris
Pole Star	ستاره قطبی
Pole Star	جدی
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
pole vault	پرش با نیزه
pole vault	بانیزه پریدن
pole vaults	پرش با نیزه
pole vaults	بانیزه پریدن
analogous pole	شبه قطب
anchor pole	دیرک مهار
armature pole	قطب ارمیچر
negative pole	قطب منفی
field pole	قطب میدان
magnetic pole	قطب مغناطیسی
pole mast	دکل یک تیکه
pole jumping	با گرفتن چوب در دست
pole jumping	پرش با تیر
pole horse	اسب نزدیک به لبه داخلی مسیر
pole horse	یابوی عصار خانه
pole horse	اسب کنار مال بند
pole climbing	از تیر بالا رفتن
pole climber	رکاب
pole mast	دیرک یک پارچه
pole of development	قطب توسعه
pole piece	قطبک
pole vaulting	پرش با نیزه
pole vaulter	پرنده با نیزه
pole tips	نوکهای قطب
pole strength	شدت قطب
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
pole shoe	کفش قطب
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com