English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
Other Matches
treatment رفتار
self treatment معالجه بدون کمک نسخه
treatment عملیات
treatment تدبیر در ازمایشها
treatment طرز عمل
treatment تلقی
self treatment معالجه پیش خود
treatment طرز عمل معامله
treatment معالجه
treatment درمان
follow در ذیل امدن
to follow up تعقیب کردن
to follow up ادامه دادن قوت دادن
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
follow-up تعقیب
follow-up دنباله
follow up تعقیب کردن
You go first and I wI'll follow. تو اول برو منم دنبالت می آیم
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
follow-up پیگیری
follow پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow متابعت
follow پیروی کردن از
follow متابعت کردن دنبال کردن
follow تعقیب کردن فهمیدن
to follow any ones example سرمشق کسیراپیروی کردن بکسی تاسی کردن
follow درک کردن
follow منتج شدن
follow پیروی استنباط
to follow out بپایان رسانیدن
to follow out انجام دادن
to follow the example of پیروی کردن از
to follow the example of اقتداکردن به
follow up اقدامات بعدی
follow through گرفتن زه پس از رها کردن تیر
follow up اماد بعدی
follow up امادپشتیبان
follow up تدارکات پشتیبان
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
follow up پی گیری کردن
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
to follow دنباله داشتن
to follow ادامه دادن
follow-on شروع دور دوم بازی کریکت
follow through <idiom> به پایان رساندن
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
follow out بانجام رساندن
follow on شروع دور دوم بازی کریکت
electrochemical treatment عملیات الکتروشیمایی
surface treatment روکش سطحی
chemotrophic treatment تسویه خوراک ساخت شیمیایی
surface treatment اسفالت سطحی
correctional treatment روش معالجه از راه اصلاح رفتار
surface treatment اندود سطحی
effective treatment تسویه کارا
secondary treatment تصفیه دومین
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
effective treatment تسویه موثر
surface treatment عملیات سطح رویه
biological treatment کرد و کارزیستی
biological treatment تسویه زیستی
air treatment پاکسازی هوا
antiskid treatment زبرسازی
antiskid treatment عمل جلوگیری ازسر خوردن
heat treatment عملیات حرارتی
ill-treatment سوء استفاده
ill-treatment بد رفتاری
ill treatment سوء استفاده
ill treatment بد رفتاری
herioic treatment معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
medical treatment معالجه
pre treatment اماده کردن
preliminary treatment عملیات مقدماتی
primary treatment پاکسازی نخستین
reciprocal treatment معامله متقابله
secondary treatment پاکسازی دومین
anodic treatment اکسیداسیون اندی
surface treatment عملیات سطحی
water treatment گندزدائی اب
even-handed treatment رفتار [عملکرد] عادلانه
primary treatment تصفیه نخستین
treatment plant طرزعملدستگاهماشین
chemical treatment رفتارشیمیایی
water treatment پاکسازی اب
treatment facility تاسیسات بهداری
treatment facility تاسیسات پزشکی
treatment variable متغیر تدبیری
automatic treatment تسویه خودکار
thermal treatment عملیات گرمایی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
follow the ball دنبال توپ فرستادن
follow-ups پیگیری
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
follow-ups دنباله
follow-ups تعقیب
follow-ons شروع دور دوم بازی کریکت
follow on die حدیده چند طبقه
follow up studies بررسیهای پیگیری
to refuse to follow somebody وفاداری به کسی را نپذیرفتن
follow-my-leader نوعیبازیبچهگانه
To chase ( follow) some one . عقب کسی افتادن
follow suit <idiom> از دیگری تقلیدکردن
follow up supply اماد متعاقب
follow the string وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
follow up supply اماد بعدی
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
To follow up (trace) something. پی کاری را گرفتن
follow my advice پند مرا گوش گیرید
to follow up the scent رد چیزیرا گرفتن
to follow up the scent بچیزی پی بردن
to follow up the scent بابوردشکار را گرفتن
to follow the sea ملوانی کردن
to follow ones nose کار رابدست تقدیر
to follow a profession شغلی راپیشه کردن
to follow the plough کشاورزی کردن
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to follow the hounds شکارکردن
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
to follow the sea ملاح بودن
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
to follow ones nose واگذاردن
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
to follow a profession پیشهای را اختیار
to follow a profession کردن
precipitation heat treatment عملیات حرارتی رسوبی
heat treatment crack ترک عملیات حرارتی
solution heat treatment عملیات حرارتی محلول
induction heat treatment عملیات حرارتی القائی
he received a fire treatment رایگان
he received a fire treatment معالجه شد
high frequency treatment دیاترمی
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
To follow ( trail, chase) someone. پی کسی افتادن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
I can see an innate ability in that follow . دراو مایه و شایستگی می بینم
Follow signs for York. به تابلوهای شهر یورک توجه کنید.
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
root canal treatment [RCT] عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
the post has come پست رسید
the post has come پست امد
first post شیپور خبر شبانه
last post شیپور خاموشی
the post has come پست وارد شد
post- ارسال سریع پست کردن
Would you post this for me, please? ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
out post نگهبانی
to post up تکمیل کردن
last post شیپورعزا
out post نگهبان
to post up مطلع کردن کامل دادن به
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
post- بسته پستی
post- سیستم پستی پستخانه
post- صندوق پست تعجیل
post- عجله
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post- پست نظامی
post- پاسگاه
post- مقام مسئولیت
post- شغل
post- مجموعه پستی
post- نامه رسان پستچی
post ستون
post بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post- پست کردن
post وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post- پست
post- چاپار
post- اگهی کردن اعلان کردن
post- بدیوار زدن
post- تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post- محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post- ستون
post- بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
post- ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post- وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- دیرک ستون
post- تیر
post- پایگاه
post- پادگان قرارگاه
post- محل ماموریت موضع
post- گماردن نگهبان قرار دادن
post- مربوط به پست
post- چوب تقویت
post- جرز
post- تیرعمودی
post- وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post پست نظامی
post پایگاه
post پادگان قرارگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com