English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
postal order هزینهپستی
Other Matches
postal وابسته به پستخانه
postal مربوط به پست
postal پستی
postal chess شطرنج مکاتبهای
postal services خدمات پستی
postal directory دفتر راهنمای پست
postal directory مدیریت پست
postal match مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
army postal clerk متصدی پست ارتشی
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
out of order از کار افتاده
out of order خراب
out of order نادرست
by order of حسب الامر
in order to ... برای [اینکه]
by order of فرمان
in order to ... تا [اینکه ]
order off حکم خروج
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
in order that he may go برای اینکه برود
to the order of در وجه
first order مرتبه اول
to the order of به حواله کرد
to the order of بحواله کرد
in order that تا اینکه
in order درست
in order صحیح
in order that برای اینکه
in order that i may go برای اینکه بروم
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> به ترتیب
second order مرتبه دوم
out of order <idiom> کارنکردن
In this order. In this way. باین ترتیب
re order سفارش دوم باره
out of order درهم برهم
in order دایر
order نظام معماری
order سبک معماری
order شیوه
order دستورالعمل دستور
order سفارش دادن دستور دادن
order مرتب کردن
order حکم
order حواله
order حواله کرد حواله کردن دستور
order خرید سفارش خرید
order سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
order سفارش دادن کالا یا جنس
order نظم دادن
order منظم کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
order نظم
order سفارش
order دستور
order دستورالعمل
order دستورعملیاتی
order دستور دادن
order ترتیب
order ترتیب انجام کار
order فرمان نظم
order امر
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order کد عمل
order رتبه
order دستور سفارش
order راسته
order ن
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
order مرتبه
order of discharge حکم برائت ذمه
order of fire ترتیب احتراق موتور
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
review order لباس وتحملات سان
order of fire روش تیراندازی
order of fire ترتیب توالی اتش
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of discharge حکم تصفیه
second order factor عامل مرتبه دوم
second order conditions شرایط مرتبه دوم
second order conditions شرایط ثانوی
order of battle ترتیب نیرو
route order فرمان ستون راه رو
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
order code رمز دستور
order for goods سفارش کالا
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
order format قالب دستور
order in council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of bankruptcy حکم ورشکستگی
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
pay order سندپرداخت حقوق
pay order لیست پرداخت حقوق
partial order ترتیب جزئی
order of the day برنامه روزانه
partial order پاره ترتیب
order of the day معادل agenda
order of the day دستور جلسه
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
order off the field حکم خروج
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
place an order سفارش دادن
public order نظم عمومی
provisional order دستور موقت اداری
processing of the order انجام سفارش
order in council تصویب نامه دولتی
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
order of magnitude مرتبه بزرگی
order of matrix مرتبه ماتریس
post order حواله پستی
order format قالب سفارش
order time زمان سفارش کالا
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
in order to prevent برای جلوگیری کردن
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order سبک معماری فرانسوی
Doric Order سبک معماری دوریک
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order [معماری یونی یونان]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Attic Order ستون بندی آتنی
assemblage of Order ستون بندی مختلط
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
in good order <adj.> تروتمیز
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order] ساختار [ریاضی]
to order somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را معزول کردن
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> منظم
in good order <adj.> مرتب
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
warning order دستور اگهی
trial order سفارش ازمایشی
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transaction in order liability avoid to
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order نظم ترتیب
short order خوراکی که زود مهیا میشود
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
word order ترتیب واژه ها
good order خوش ترتیب [فلسفه]
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
second order reaction واکنش مرتبه دوم
fragmentary order دستور جزء بجزء
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
dispatch order سفارش حمل سریع
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
development order دستوربهبود اماد
development order دستور ساخت اماد
descending order ترتیب نزولی
delivery order حواله تحویل
delivery order دستور تحویل کالا
decreasing order ترتیب کاهنده
daily order دستور روز
court order قرار صادره از دادگاه
conditional order سفارش مشروط
collection order دستور وصول
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
enforcement order دستور اجرا
engine order دستور ماشین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com