Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
pot calling the kettle black
<idiom>
دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
Other Matches
the pot calls the kettle black
دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
calling
مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه
calling
فراخواننده
calling
فریاد
calling
صدا
calling
ندا
calling
دعوت
calling
سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
calling
شغل فراخوانی
calling
پیشه
calling
احضار
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
calling sequence
دنباله فراخوانی
selective calling
فراخوانی گزیده
calling sequence
ترتیب فراخوانی
calling sequence
دبناله فراخوانی
calling card
کارت ویزیت
calling program
برنامه فرا خواننده
calling program
برنامه فراخوانی
calling program
برنامه فراخواننده
calling sequence
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
calling dial
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
kettle
اب گرم کن
kettle
دهل نقاره
kettle
جعبه قطب نما
kettle
دیگچه
kettle
کتری
kettle of fish
<idiom>
بافکر عمل کردن
kettle of fish
مهمانی دانگی
kettle of fish
امر
kettle hole
دیگ چال
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
kettle of fish
کار
kettle holder
کتری گیر
kettle holder
کهنه
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
kettle drummer
دهل زن
kettle drummer
نقاره زن
kettle holder
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
couscous kettle
دیگچهیغذا
fish kettle
فرفمخصوصماهی
kettle of fish
اشفتگی اختلال
kettle drum
کوس
kettle drum
دهل
kettle drum
دمامه عصرانه مفصل
kettle drum
نقاره
it is a pretty kettle of fish
بد وضعی است
it is a pretty kettle of fish
عجب وضعی است
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
black
چرک وکثیف
black
زشت
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
he went there in black
اوبا جامه سیاه انجا رفت
black d.
دم گاز خفه کننده
black
سیاه شده
black
تیره
black
تهدید امیز عبوسانه
black
سیاهی
black
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
to black out
سیاه کردن
to black out
قلم زدن
look black
متغیر بنظر امدن
black
بستانکار بودن در حساب
black
بازیگر دوم شطرنج
black
سیاه کردن
black
سیاه رنگی
black
سیاه رنگ
black
دوده لباس عزا
black
سیاه
black out
حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
in the black
<idiom>
سود بردن
black
بی رنگ
black out
قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black out
خاموشی
black eyes
بدنامی
black shortness
ترک سیاه
black slip
خفت پران
black smith
نعلبند
black smith
اهنگر
platinum black
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
night black
سیاه
slate black
رنگ ارغوانی مایل بسیاه
black propaganda
تبلیغات سیاه
platinum black
پلاتین سیاه
black propaganda
تبلیغات خطرناک
black sheet
ورق سیاه
gas black
دوده
black short
شکستگی سیاه
black wash
رنگ سیاه
eriochrome black
سیاه اریوکروم
bone black
عاج سیاه
channel black
دوده
carbon black
دوده
black eyed
سیاه چشم
jet-black
سیاه شبقی
black ant
مورچه سیاه
[حشره شناسی]
furnace black
سیاهی کوره
he wears black
سیاه پوشیده است
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black widow
نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black will take no other hue
بالای سیاهی رنگی نیست
ivory black
گرد سوخته استخوان
ivory black
رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
black writer
چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
blacker than black
تراز فراسیاه
Black sheep
جوجه اردک زشت
[اصطلاح روزمره]
You went in a black veil, but must come out in a w.
<proverb>
با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue.
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white
<idiom>
بصورت نوشتار
black vomit
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black
آبیپررنگ
black spot
جادهباآمارتصادفبالا
black section
گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding
سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
There is no colour beyond black .
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
black coffee
قهوه بدون شیر
black coffee
قهوه سیاه
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black wool
پشم سیاه
give someone a black look
با خشم به کسی نگاه کردن
to look at the black side
[about something]
بدبین بودن
[برای چیزی]
black armband
سرآستین
[برای سوگواری ]
black marketeering
دادوستددربازارسیاه
black marketeer
کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black eyes
سیه چشم
black eye
بدنامی
black eye
سیاهی اطراف چشم
black eye
چشم سیاه
black eye
سیه چشم
black and white
چاپ
black and white
دستنوشته
black and white
سیاه و سفید
to lool black
خشمگین یا متغیر بنظر امدن
to be in ones black books
مغضوب کسی واقع شدن
the black sea
دریای سیاه
the black race
نژاد سیاه
black eyes
چشم سیاه
black eyes
سیاهی اطراف چشم
black Maria
اتومبیل گشتی پلیس
black economy
پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
black stone
مهرهیسیاه
black square
خانهسیاه
black salsify
شنگ
black bread
نانسیاه
black ball
توپسیاه
jet-black
سیاه سیاه
jet-black
سیاه براق و تیره
black marks
سابقهی بد
black mark
سابقهی بد
black Marias
اتومبیل گشتی پلیس
slate black
رنگ سیاه سنگ لوحی
black cherry
الوبالو
black art
جادوگری
black anneal
سیاه گداختن
black a vised
سیه چرده
black a vised
سبزه دارای پوست تیره
animal black
ذغال حیوانی
aniline black
سیاه انیلینی
acetylene black
دوده استیلنی
aceko black
نوعی رنگ سیاه اسیدی
pitch-black
خیلی سیاه
pitch-black
قیرگون
pitch black
خیلی سیاه
pitch black
قیرگون
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
black art
سحر
black ash
خاکستر سیاه
black beetle
سوسک گرمابه
black capitalism
سرمایه داری سیاه
black cap
کلاه سیاه
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard
قره سنقر
black brittleness
ترک سیاه
black brittleness
شکستگی سیاه
black book
کتاب سیاه
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black body
جسم سیاه
black body
قسمت خطرناک
black bile
سوداء
black bile
صفرای سیاه
black holes
سیاهچاله
black holes
سیاه چال
black holes
زندان تاریک
black markets
بازار سیاه
black market
دربازارسیاه معامله کردن
black market
بازار سیاه
black ice
یخ شفاف روی اب
black tie
لباس عصر مردانه
black tie
کت نیمه رسمی مردانه
black belts
کمربند سیاه استاد جودو
black belt
کمربند سیاه استاد جودو
black sheep
بزگر
black sheep
بچه گیج وبی هوش
black sheep
کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black markets
دربازارسیاه معامله کردن
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com