English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
power converter station پست تبدیل قدرت
power converter station پست تبدیل
Other Matches
converter station پست ترانسفورماتور
power station ایستگاه مولدنیرو
power station نیروگاه
power station کارخانه برق
nuclear power station نیروگاه هستهای
nuclear power station نیروگاه هسته ای
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
atomic power station [plant] نیروگاه هسته ای
low voltage power station نیروگاه فشار ضعیف
cross section of a hydroelectric power station قسمتعبورایستگاهقدرتانرژیآبی
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
converter برگرداننده
converter تبدیل کننده
converter الت تبدیل
converter مبلغ مذهبی
converter مبدل
converter تبدیل گر
converter کنورتر
d/a converter CONVERTER ANALOG TO DIGITAL
d a converter converter Analog Digitalto
converter وسیله یا برنامهای که داده را از یک فرم به فرم دیگر ترجمه میکند
converter مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
converter وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
d/a converter مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d.c. converter مبدل جریان دائم
booster converter تبدیلگر ولت افزای
inverted converter تبدیلگر وارون
synchronous converter تبدیلگر دو جانبه
baby converter مبدل کوچک
frequency converter تبدیل گر بسامد
barrel converter مبدل طبلکی
frequency converter تغییردهنده بسامد
impluse converter مبدل ایمپولز
impedance converter مبدل امپدانس
image converter مبدل تصویر
thomas converter مبدل توماس
torque converter مبدل گشتاور پیچشی
rotary converter مبدل دوار
converter circuit مدار مبدل
tele-converter مبدلفاصلهسنج
current converter مبدل جریان
converter valve لامپ مرکب
welding converter مبدل جوش
rotary converter مبدل گردان
compound converter تبدیل گر مرکب
rotary converter تبدیل گر گردان
converter stage طبقه مبدل
energy converter مبدل انرژی
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
motor converter تبدیلگر زنجیری
cascade converter تبدیلگر زنجیری
pulse converter مبدل پالس
d.c. arc welding converter مبدل جوشکاری جریان دائم
trailer converter dolly تریلی کش
trailer converter dolly یدک کش
direct current converter تبدیل گر جریان مستقیم
digital to analogue converter مبدل دیجیتال به انالوگ
digital to analog converter مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
image converter tube لامپ تصویر مبدل
inductor frequency converter مبدل فرکانس اندوکتور
induction frequency converter مبدل فرکانس
induction frequency converter مبدل فرکانس القائی
analog digital converter مبدل قیاسی- رقمی
analog digital converter مبدل انالوگ دیجیتال
side blown converter مبدل پهلو دم
bottom blown converter مبدل دم مقدماتی
magnetic tape converter مبدل نوار مغناطیسی
card to disk converter مبدل کارت به دیسک
split pole converter تبدیل گر با انشقاق قطب
short wave converter تبدیل گر موج کوتاه
single armature converter مبدل یک ارمیچری
commutating pole converter تبدیل گر قطب کمکی
basic converter steel فولاد توماس
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
analog to digital converter مبدل قیاسی به رقمی
rotary phase converter تبدیل گر فاز گردان
oxygen converter steel فولاد ال دی
analog to digital converter تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
arc welding converter مبدل جوش
basic converter pig iron اهن خام توماس
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
sub station پست فرعی
station پاسگاه
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station ایستگاه رله مخابراتی
station محل ماموریت
station محل
station جا درحال سکون
station پست
station درپست معینی گذاردن
station یا مقصد استفاده میشود
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station مستقرکردن
station استقرار یافتن
station پایگاه
on station پروازهواپیما بالای هدف
on station روی هدف
on station رسیدن به هدف
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station مقام مستقرکردن
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station رتبه
station جایگاه
station مرکز
station سکون پاتوق
station وقفه
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
on station اماده باش بالای هدف
station ایستگاه
station موقعیت اجتماعی وضع
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
railway station ایستگاه قطار
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
boat station جای خدمه قایق
close station خدمه بدو مرخص
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
slave station ایستگاه فرعی
broadcasting station ایستگاه رادیو
fiscal station تاسیسات سریال
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
broadcast station ایستگاه فرستنده
naval station پایگاه دریایی
master station پست اصلی مخابرات
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
master station شاه ایستگاه
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
tracking station ایستگاه ردیابی
coast station ایستگاه ساحلی
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
close station افراد بدو مرخص
climatological station ایستگاه هواشناسی
forward station ایستگاه جلو
clearing station پست تخلیه بیماران
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
master station ایستگاه اصلی
passenger station ایستگاهمسافرین
train station ایستگاهقطار
defence station readiness of degree third
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
transmitting station ایستگاهارسال
intercom station ایستگاهداخلی
railway station ایستگاه راه اهن
underground station ایستگاهزیرزمینی
reading station ایستگاه خواندن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
station platform سکویایستگاه
duty station محل خدمت
emergency station محل اضطراری
dressing station درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
local station ایستگاهکانونی
receiving station ایستگاهدریافت
pumping station تلمبه خانه
station circle چرخههواشناسی
station entrance ورودیایستگاه
station model مدلهواشناسی
enquiry station ایستگاه پرس و جو
polling station حوزهرایگیری
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
relay station ایستگاه واسطه
remote station ایستگاه دور دست
remote station ایستگاه دوردست
remote station ایستگاه راه دور
repeater station مرکز تقویت کننده
orienting station ایستگاه توجیه
departure station مبداء حرکت
observation station دیدگاه
control station ایستگاه کنترل
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
relay station ایستگاه رله
transformer station پست ترانسفورماتور
cruising station readiness of degree forth
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
courier station دفترنامه رسانان
courier station دفتر پیک
courier station مقرر پیک
exempted station یکان مخصوص
exempted station یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exposure station ایستگاه هوایی
exposure station ایستگاه عکاسی هوایی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
induction station مرکز پذیرش
weather station ایستگاه هواشناسی
weather station ایستگاه هوا شناسی
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com