Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
power games
بازی قدرتی
Other Matches
games
بازیهای المپیک
racket games
بازیهای راکتدار
ball games
گوبازی
ball games
مسابقه
ball games
هماورد
ball games
شرایط وضعیت
board games
بازی روی تخته
waiting games
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
commonwealth games
جام کشورهای مشترک المنافع
plympic games
بازیهای المپیک
video games
بازی دیدنی
net games
بازیهای توردار
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
maccabian games
المپیک یهودیان
ball games
ورزش یا بازی با توپ
court games
بازیهای محوطهای
Olympic Games
مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
asian games
بازیهای اسیایی
recording of games
ثبت بازیها
field games
بازیهای میدانی
games area
محوطهبازی
goal games
بازیهای دروازه دار
pan american games
بازیهای ملتهای امریکایی
Stop your little games (tricks).
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
to play computer games
بازی های کامپیوتری کردن
pan african games
بازی های ملت های آفریقایی
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
power
توان
[ریاضی]
outside power
جریان خارجی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power
قوه
[ریاضی]
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
قطع نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
will to power
قدرت خواهی
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
e. power
قوه مجریه
e. power
نیروی اجرایی
in power
دارای اختیارات
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
power up
برق
power saw
دستگاه اره
power saw
اره ماشینی
will power
<idiom>
قدرت
power on
روشن کردن
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
in power
صاحب مقام
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
will-power
تصمیم
will-power
اراده
power up
روشن کردن
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
انرژی
power
قوه
power
راندن
power
اقتدار و اختیار
power
دولت
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
توانایی
power
شدت
power
حذف توان کامپیوتر
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
قدرت نیرو
power
قوه یا توان
power
زور بکاربردن
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
قدرت دیدذره بین
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
توان نیرو
power
برتری
power
قدرت
power
توان برقی
power
نیرو
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
برقی
power
دستگاه برقی
power
توان
power
زور
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
توان از دست رفته
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
power supply
منبع انرژی
power consumer
مصرف برق
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power supply
تامین کننده برق
power supplay
منبع قدرت
reactive power
توان غیر فعال
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power dissipation
اتلاف قدرت
reactive power
توان هرز
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
radiant power
شاره تابان
power dive
شیرجه
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power transmission
انتقال قدرت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret
برجک برقی
power unit
پیش راننده
power consumption
مصرف قدرت
power user
کاربر پیشرفته
power volleyball
والیبال قدرتی
pulling power
نیروی کشش
power transmission
انتقال انرژی
power distribution
پخش قدرت
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power supply
مبدل برق
power surge
برق ناگهانی
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
power system
شبکه نیرو
power consumption
مصرف برق
power test
ازمون قدرت
power transformer
مبدل تغذیه
tractive power
نیروی کشش
predictive power
قدرت پیش بینی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power installation
تاسیسات جریان قوی
power hacksaw
کمان اره
power hacksaw
اره کمانهای
power function
تابع قدرت
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power of production
نیروی تولید
power function
تابع توانی
power of reservation
حق اعتراض
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power head
سر موتور
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power jack
جک
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power outege
قطع قدرت
power outege
قطع برق
power forward
فوروارد قوی
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power factor
ضریب قدرت
power pack
جعبه تغذیه
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power factor
ضریب توان
power endurance
توان استقامت
power shovel
ماشین خاک کش
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power output
توان خروجی
power pack
دستگاه تنظیم برق
power play
نقشه تهاجمی
power play
حمله دسته جمعی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توان
power shovel
بیل مکانیکی
power cut
قطعبرق
power failure
قطع برق
power cut
قطع برق
power blackout
رفتن برق
power failure
رفتن برق
power cut
رفتن برق
solar power
نیروی خورشیدی
power outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets
پریز ها
power blackout
قطع برق
power cut
خاموشی
power point
اتصالبرق
power worker
فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing
روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction.
قوه تشخیص
To have power and influence.
تیغ برایی داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com