English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
power installation تاسیسات جریان قوی
Other Matches
installation نصب
installation برقراری
installation تاسیسات سیم کشی سیم کشی ساختمان
installation لوله کشی ساختمان
installation تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
installation کامپیوتر و قط عات استفاده شده برای یک نوع کار و پردازش
installation استقرار
installation کارخانه نصب
installation تاسیسات
installation بنا
installation قسمت نظامی
installation موسسه نظامی
installation برقرارکردن
installation دستگاه
installation property اموال قسمت
crane installation تاسیسات بالابر
installation property مایملک موسسه
installation property دارایی قسمت
three phase installation تاسیسات سه فاز
installation progarm برنامه نصب
installation plan نقشه ی نصب
installation time زمان نصب
installation type نوع یکان
class ii installation تاسیسات اماد طبقه 2
class ii installation انبار اماد طبقه 2
class i installation تاسیسات اماد طبقه 1
class i installation انبار اماد طبقه 1
internal installation سیم کشی داخلی
active installation قسمت فعال
active installation تاسیسات فعال
installation of an engine کار گذاری یا نصب ماشین
heating installation تاسیسات حرارتی
radar installation تاسیسات رادار
electric installation سیم کشی برق
installation type نوع قسمت
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
installation dimension اندازه نصب
system installation نصب سیستم
telephone installation سیم کشی تلفن
telecommunication installation تاسیسات ارتباطات
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
low voltage installation تاسیسات فشار ضعیف
internal telephone installation سیم کشی تلفن داخلی
installation property book دفتر دارایی قسمت یا یکان
power up روشن کردن
power on روشن کردن
will power <idiom> قدرت
power قوه [ریاضی]
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
will-power اراده
will-power قدرت اراده
in power صاحب مقام
useful power قدرت مفید
useful power توان مفید
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
in power دارای اختیارات
will to power قدرت خواهی
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
outside power جریان خارجی
power up برق
will-power تصمیم
will-power عزم راسخ
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power قدرت نیرو
power شدت
power توانایی
power انرژی
power قوه
power اقتدار و اختیار
power دولت
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power راندن
power توان از دست رفته
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power حذف توان کامپیوتر
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power قدرت دیدذره بین
power اقتدار سلطه نیروی برق
power برق
power توان نیرو
power برتری
power قدرت
power توان
power قوه یا توان
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power دستگاه برقی
power زور
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power توان [ریاضی]
power blower دمنده برقی
power consumption مصرف برق
power steering فرمان خودکار
power stroke مرحله قدرت
power consumption مصرف قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power structure ساخت قدرت
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power source منبع قدرت
power dissipation اتلاف قدرت
power cable کابل جریان قوی
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power volleyball والیبال قدرتی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power cable کابل قدرت
power brake ترمز سروو
power dive شیرجه
power supplay منبع قدرت
power consumer مصرف برق
power transformer مبدل تغذیه
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission انتقال انرژی
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret برجک برقی
power unit پیش راننده
power circuit مدار توان
power test ازمون قدرت
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power supply تامین کننده برق
power supply مبدل برق
power surge برق ناگهانی
power system شبکه نیرو
power user کاربر پیشرفته
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power play نقشه تهاجمی
power play حمله دسته جمعی
power loss گمگشتگی قدرت
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power loss تلف قدرت
power spectrum طیف توانی
power loss اتلاف توان
power pack جعبه تغذیه
power pack دستگاه تنظیم برق
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power mains شبکه نیرو
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power level تراز توان
power law قانون توانی
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توان
power fuel سوخت
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward فوروارد قوی
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power factor ضریب قدرت
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power jack جک
power endurance توان استقامت
power house کارخانه برق
power rammer زمین کوب مکانیکی
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power head سر موتور
power shovel ماشین خاک کش
power hacksaw کمان اره
power shovel بیل مکانیکی
power factor ضریب توان
power-on light چراغروشنشدندستگاه
power cut خاموشی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com