Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
power output stage
طبقه خروجی
Other Matches
output stage
مرحله خروجی
power amplifier stage
مرحله فزون ساز توان
low power stage
طبقه کم قدرت
power output
توان خروجی
output power
توان خروجی
power output tube
لامپ خروجی
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
stage
اشکوب
stage
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage
نیمکت اویزان
stage
مقام
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
not stage
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
first stage
مرحلهاول
stage
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
third stage
مرحلهسوم
stage
مراحل مختلف یک موشک
stage
منزل
stage
صحنه
stage
پرده گاه مرحله
stage
صحنه نمایش
stage
طبقه
stage
در صحنه فاهرشدن
stage
مرحله دار شدن اشکوب
stage
مرحله
stage
چوب بست
stage
اسکان دادن
stage
سکو
stage
درجه مرحله
second stage
مرحلهدوم
stage
پایه وهله
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
to go on stage
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
to go on the stage
بازیگرشدن
to go on the stage
اکترشدن
buffer stage
مرحله میانگیر
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
larval stage
مرحله کرمی
differential stage
مرحله تفاضلی
single stage
یک طبقهای
anal stage
مرحله مقعدی
single stage
یک طبقه
stage coach
دلیجان
killer stage
صافی رنگ
flood stage
تراز بحرانی طغیان
first audio stage
مرحله صوتی نخست
oral stage
مرحله دهانی
converter stage
طبقه مبدل
phallic stage
مرحله التی
energy stage
لایه انرژی
developmental stage
مرحله تکوینی
developmental stage
مرحله پیشرفت
stage direction
مدیریت
stage direction
کاگردانی
this play does not stage well
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage fright
صحنه هراسی
stage-struck
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage whispers
نجوای روی صحنه
stage whisper
نجوای روی صحنه
stage doors
در عقب صحنه
stage door
در عقب صحنه
two stage sampling
نمونه گیری دو مرحلهای
two stage experiment
ازمایش دو مرحلهای
turbine stage
طبقه توربین
termination stage
مرحله پایانی
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage director
مدیر نمایش
stage fever
کرم بازیگری یا اکتری
mechanical stage
پایهمکانیکی
stage payments
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
oedipal stage
مرحله ادیپی
stage set
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage set
تعویض سن
stage-struck
شیفتهی بازیگری
stage craft
فن درست کردن نمایش
to put on the stage
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
impluse stage
طبقه فشار مستقیم
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
main stage
عرشه اصلی
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
speed stage
مرحله سرعت
To appear on the scene (stage).
روی صحنه ظاهر شدن
speed stage
سطح سرعت
input stage
طبقه اولیه
multi stage
چند طبقه
multi stage
چند مرحلهای
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
macro stage
مرحله کلان
initial stage
طبقه نخستین
main stage
طبقه اصلی
modulator stage
طبقه مدولاسیون
input stage
طبقه ورودی
stage managers
مدیر نمایش
stage-managing
کارگردانی کردن
regulator first stage
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage manage
اداره کردن
stage manage
کارگردانی کردن
stage-manage
اداره کردن
stage-manage
کارگردانی کردن
stage-managed
اداره کردن
stage-managed
کارگردانی کردن
stage-manages
اداره کردن
stage-manages
کارگردانی کردن
stage-managing
اداره کردن
stage clip
سطحنمایش
stage curtain
پردهنمایش
stage manager
کارگردان نمایش
landing stage
حملباقایق
stage manager
مدیر نمایش
mixer stage
طبقه مخلوط کننده
stage managers
کارگردان نمایش
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
three stage least squares method
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
anal retentive stage
مرحله مقعدی ضبطی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
push pull stage
طبقه پوش- پول
two stage least squares method
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
two stage least squares method
روش حداقل مربعات دومرحلهای
anal expulsive stage
مرحله مقعدی دفعی
frequency divider stage
طبقه مقسم فرکانس
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
high pressure stage
طبقه فشار قوی
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
It was stage –managed . It was trumped up.
صحنه سازی بود
mechanical stage control
کنترلپایهمکانیکی
multi stage press
پرس چند طبقه
To stage political demonstrations.
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
Stage party ( films , movies ) .
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
output
برون داد
output
انرژی خروجی
output
بازداده
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر
output
ستانده
output
محصول
output
برونداد محصول
output
خروجی
output
بازده
output
تولید
output
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
output
برون گذاشت برونگذار
output
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
output
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output
برون ده
output
برونداد بروندهی
output
برونداد
output
تولیدی
output
کارکرد فرفیت
output
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
output
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
output
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
output
ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
output
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه
output
امکان نمایش اطلاعات میدهد
output
وسیلهای که
output
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
output
مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
output
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
output
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
output
کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
output media
رسانه خروجی
output rate
نرخ تولید
marginal output
تولید نهائی
output listing
سیاهه خروجی
output impedance
امپدانس خروجی
output meter
سنجه انرژی خروجی
maximum output
خروجی حداکثر
output impedance
ناگذرایی خروجی
output equipment
تجهیزات خروجی
output electrode
الکترد خروجی
output per head
بازده سرانه
output pentode
لامپ پنج قطبی خروجی
effective output
خروجی موثر
effective output
بازداده موثر
effective output
دبی موثر
output stream
مسیل خروجی
output tube
لامپ خروجی
output speed
سرعت خروجی
light output
خروجی نور
output shaft
محور خروجی
output stream
نهر خروجی
output resonator
همنواگر جعبهای خروجی
output process
فرایند خروجی
output routine
روال خروجی
output transformer
مبدل خروجی
output triode
لامپ تریود خروجی
output per head
تولید سرانه
output state
حالت خروجی
input/output
وسیله جانبی
monopoly output
تولید انحصاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com