Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English
Persian
power pack
دستگاه تنظیم برق
power pack
جعبه تغذیه
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
Search result with all words
ab power pack
جعبه تغذیه ا.ب
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
pack
تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
pack
فشرده سازی
pack
با نمایش چندین حرف داده با یک حرف ذخیره شده
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack off
روانه کردن
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
pack
بسته کردن
pack
فشردن
to pack off
روانه کردن
to pack off
بیرون کردن
pack up
دست از کارکشیدن
pack up
بستن
six-pack
شش قوطی
six-pack
نیم دوجین
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
کوله پشتی
pack
وسیله محمول
pack
بقچه
pack
دسته گروه
pack
بسته
pack
فرستادن
pack
بسته کردن یکدست ورق بازی
pack
بارکردن بردن
pack
توده کردن بزور چپاندن
pack
قرار دادن
pack
بسته بندی کردن
pack
محمول بادواب
pack
دو رقم دهدهی با کد دودویی در یک کلمه کامپیوتری
pack
متراکم کردن فشردن
pack
بزور جا دادن
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
بار
pack horse
بارگیر
pack saddle
زین بارگیری
pack saddle
زین مخصوص بار
pack animals
حیوان باربر
pack animals
چهارپا
pack animal
حیوان باربر
pack animal
چهارپا
pack staff
بغچه نگه دار
pack staff
بارنگهدار
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
summit pack
کوله قله
pack horse
یابو
pack horse
اسب بارکش
pack frame
کوله پشتی زین دار
gravel pack
پوشش شنی
flat pack
بسته مسطح
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dismountable pack
بسته قابل پیاده سازی
disk pack
گروه بسته
disk pack
بسته دیسک
disk pack
گرده بسته
amphibious pack
تک اب خاکی
climbing pack
کوله پشتی
imagery pack
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
pack cloth
لفاف بارپیچی
pack box
بسته
pack box
پاکت
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
pack annealing
التهاب لفافی
nondismountable pack
بسته غیرقابل پیاده سازی
pack road
جاده مال رو
amphibious pack
بارهای اب خاکی
a face-pack
ماسک صورت
wolf pack
حمله گرگ
wolf pack
حمله چندزیردریایی با هم به هدف
pack ice
رجوع شود به pack ice
pack ice
یختوده
pack ice
یخ شناور
cigarette pack
بستهسیگار
emery pack
جاسوزنی
film pack
جایفیلم
face pack
مادهایکهبرایتمیزکردنپوستصورتاستفادهمیشود
To pack a suitcase.
چمدان بستن
A pack of lies .
یک مشت دروغ
wolf pack
گله گرگ
survival pack
بسته نجات
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
trade pack
بسته بندی تجاری
a pack of ravening wolves
یک گروه گرگ ژیان
pack annealing furnace
کوره التهاب لفافی
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
portable disk pack
بسته دیسک قابل حمل
To collect (pack)the household goods.
اسباب خانه را جمع کردن
The kings horse has been called a pack horse.
<proverb>
به اسب شاه گفتند یابو .
in power
دارای اختیارات
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
power
توان
[ریاضی]
e. power
نیروی اجرایی
power
قوه
[ریاضی]
e. power
قوه مجریه
in power
صاحب مقام
outside power
جریان خارجی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power down
قطع برق خاموش کردن
power down
قطع نیرو
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
will to power
قدرت خواهی
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
power on
روشن کردن
will-power
اراده
power saw
اره ماشینی
power up
روشن کردن
power up
برق
power saw
دستگاه اره
will power
<idiom>
قدرت
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
will-power
تصمیم
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
توان
power
نیرو
power
اقتدار و اختیار
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
دستگاه برقی
power
برقی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
دولت
power
راندن
power
قوه
power
انرژی
power
توانایی
power
شدت
power
قدرت نیرو
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
قوه یا توان
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
توان از دست رفته
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
قدرت
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
قدرت دیدذره بین
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
توان نیرو
power
برتری
power
زور
power
زور بکاربردن
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
توان برقی
power
خاموش کردن یک وسیله
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power surge
برق ناگهانی
power supply
مبدل برق
power volleyball
والیبال قدرتی
power supply
تامین کننده برق
rectangular power
قدرت راست روی
power transmission
انتقال قدرت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret
برجک برقی
power unit
پیش راننده
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
reflecting power
قدرت انعکاس
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
refractive power
قدرت شکست
resolution power
توان تفکیک
power system
شبکه نیرو
received power
توان دریافتی
predictive power
قدرت پیش بینی
pulling power
نیروی کشش
tractive power
نیروی کشش
power transformer
مبدل تغذیه
power user
کاربر پیشرفته
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
radiant power
شاره تابان
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
reactive power
توان هرز
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان واکنشی
power transmission
انتقال انرژی
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
reactive power
توان راکتیو
real power
توان حقیقی
real power
توان موثر
power test
ازمون قدرت
power of attorney
وکالت
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com